مرگ،سوگواری و حس بیعدالتی
✍🏻 #علی_تقیپور
♦️دیروز تو مراسم سالگرد تاسیس شرکت،نویسندهای رو دعوت کرده بودن که درباره تغییر و انگیزه حرف بزنه. نویسندهای که سخنرانیهاش تو تیکتاک میلیونها بازدید داره. وسط حرفاش گفت که تو یه بازه کوتاه، پدر، مادر و خواهرش رو از دست داده و تعریف کرد که چطور با این فاجعه کنار اومده و چقدر دیدش به زندگی از اون به بعد به شکل مثبتی تغییر کرده. کلی حرف زد، ولی یه جملهش خیلی تو ذهنم نشست: "مرگشون بیعدالتی نبود."
♦️این دوتا کلمه، "مرگ" و "بیعدالتی"، با هم برام عجیب بودن. امروز صبح سر میز صبحونه با همکارا که حرف میزدیم، دیدم اونا هم با این حرف همدل بودن و براشون قابل قبول بود. قبلاً فکر میکردم ما شرقیها به خاطر احساساتی بودنمون، مرگ عزیزامون رو دیر فراموش میکنیم. ولی امروز یهکم نظرم تغییر کرد. به نظرم مسئله یه جنبه اقتصادی هم داره. تو ایران، وقتی کسی فوت میکنه، خیلی وقتا میشنوی که میگن "طرف راحت شد." حتی بعضی وقتا این جمله رو به شوخی هم میگین.
♦️وقتی مشکلات اقتصادی زیاده، حسرتهای زندگی راحت هم بیشتر میشه، و یه حس بیعدالتی عمیق در وجود همه ریشه میزنه که خودش رو در رفتارها و مناسک اجتماعی و فرهنگی هم نشون میده. شاید واسه همینه که وقتی عزیزی رو از دست میدیم، هم تو غم از دست دادنش میسوزیم و هم تو حسرت زندگی ناکردهای که اون آدم تجربه نکرد. انگار داریم واسه زندگی نکردهشون هم با عزاداری و بیاد ماندن شون دادخواهی می کنیم و سوگواریهامون طولانیتر میشه. رد این حس رو در ترانههای فولکلور مازنی هم میشه دید: "اتا دم راحت دنیا نکردی، ته عمر صحرا بتتن بورده."
♦️میدونم که این خصلتهای فرهنگی ریشههای مختلفی داره، ولی به نظرم هرچی مرگ با حس بیعدالتی بیشتری همراه باشه، کنار اومدن باهاش سختتر میشه و سوگواریها هم طولانیتر.
🆔@dourneveshtha
✍🏻 #علی_تقیپور
♦️دیروز تو مراسم سالگرد تاسیس شرکت،نویسندهای رو دعوت کرده بودن که درباره تغییر و انگیزه حرف بزنه. نویسندهای که سخنرانیهاش تو تیکتاک میلیونها بازدید داره. وسط حرفاش گفت که تو یه بازه کوتاه، پدر، مادر و خواهرش رو از دست داده و تعریف کرد که چطور با این فاجعه کنار اومده و چقدر دیدش به زندگی از اون به بعد به شکل مثبتی تغییر کرده. کلی حرف زد، ولی یه جملهش خیلی تو ذهنم نشست: "مرگشون بیعدالتی نبود."
♦️این دوتا کلمه، "مرگ" و "بیعدالتی"، با هم برام عجیب بودن. امروز صبح سر میز صبحونه با همکارا که حرف میزدیم، دیدم اونا هم با این حرف همدل بودن و براشون قابل قبول بود. قبلاً فکر میکردم ما شرقیها به خاطر احساساتی بودنمون، مرگ عزیزامون رو دیر فراموش میکنیم. ولی امروز یهکم نظرم تغییر کرد. به نظرم مسئله یه جنبه اقتصادی هم داره. تو ایران، وقتی کسی فوت میکنه، خیلی وقتا میشنوی که میگن "طرف راحت شد." حتی بعضی وقتا این جمله رو به شوخی هم میگین.
♦️وقتی مشکلات اقتصادی زیاده، حسرتهای زندگی راحت هم بیشتر میشه، و یه حس بیعدالتی عمیق در وجود همه ریشه میزنه که خودش رو در رفتارها و مناسک اجتماعی و فرهنگی هم نشون میده. شاید واسه همینه که وقتی عزیزی رو از دست میدیم، هم تو غم از دست دادنش میسوزیم و هم تو حسرت زندگی ناکردهای که اون آدم تجربه نکرد. انگار داریم واسه زندگی نکردهشون هم با عزاداری و بیاد ماندن شون دادخواهی می کنیم و سوگواریهامون طولانیتر میشه. رد این حس رو در ترانههای فولکلور مازنی هم میشه دید: "اتا دم راحت دنیا نکردی، ته عمر صحرا بتتن بورده."
♦️میدونم که این خصلتهای فرهنگی ریشههای مختلفی داره، ولی به نظرم هرچی مرگ با حس بیعدالتی بیشتری همراه باشه، کنار اومدن باهاش سختتر میشه و سوگواریها هم طولانیتر.
🆔@dourneveshtha