#پارت_102 ♥️
انگار که راضی شده باشه سرشو تکون میده
تا عصر با مامان وقت میگذرونم و با این که کمی درد دارم اما سعی میکنم پا به پای نیما شیطنت کنم
مامان میگه که باید شام بمونم اما سعی میکنم منصرفش کنم
- مامان کاوه گفت اینجوری زشته ، یه وقت دیگه واسه مادر زن سلام میایم و اونجوری رسمی میشه و بعدش همیشه و زود زود میام خونه
مامان سرشو تکون میده
- ولی کاش حداقل میموندی باباتو میدیدی ، نمیدونی که چقدر دلتنگته
نگاهی به پیام کاوه میکنم و لبامو روی هم فشار میدم
- کاوه دیرش میشه مامان
سرمو کج میکنم
- ولی قول...
همون موقع صدای در ورودی میاد و من و نیما باهم نگاهمون میچرخه اون سمت
هردو به یاد گذشته با جیغ میریم سمت در ورودی و بابا با دیدنمون شکه میشه
من از گردنش اویزون میشم و نیما پاهاشو میچسبه
-خوش اومدی باباجون
مشخصه هنوز بهت زدس ، میخندم و گونشو میبوسم
میخنده و به حرف میاد
- سلام دردونه ی بابا ، اخ که چقدر دلتنگت بودم
با دلتنگی روی موهام و میبوسه و من پر میشم از عشق
انگار که راضی شده باشه سرشو تکون میده
تا عصر با مامان وقت میگذرونم و با این که کمی درد دارم اما سعی میکنم پا به پای نیما شیطنت کنم
مامان میگه که باید شام بمونم اما سعی میکنم منصرفش کنم
- مامان کاوه گفت اینجوری زشته ، یه وقت دیگه واسه مادر زن سلام میایم و اونجوری رسمی میشه و بعدش همیشه و زود زود میام خونه
مامان سرشو تکون میده
- ولی کاش حداقل میموندی باباتو میدیدی ، نمیدونی که چقدر دلتنگته
نگاهی به پیام کاوه میکنم و لبامو روی هم فشار میدم
- کاوه دیرش میشه مامان
سرمو کج میکنم
- ولی قول...
همون موقع صدای در ورودی میاد و من و نیما باهم نگاهمون میچرخه اون سمت
هردو به یاد گذشته با جیغ میریم سمت در ورودی و بابا با دیدنمون شکه میشه
من از گردنش اویزون میشم و نیما پاهاشو میچسبه
-خوش اومدی باباجون
مشخصه هنوز بهت زدس ، میخندم و گونشو میبوسم
میخنده و به حرف میاد
- سلام دردونه ی بابا ، اخ که چقدر دلتنگت بودم
با دلتنگی روی موهام و میبوسه و من پر میشم از عشق