باید گوشهی دنجی داشت برای صبحهای جمعه، با صدای شجریان و کتاب شعر
که قهوه را آنجا نوشید.
نشست و به ذهن اجازه جولان داد.
دلتنگ شد برای او که در طول هفته هر چه تصویرش آمد جلوی چشممان پسش زدیم.
مرور کرد خاطراتی را که اگر نادیدهشان نمیگرفتیم از پس کارهای روزمره برنمیآمدیم.
جمعه است دیگر، بگذار کمی بیتحرک بنشینیم و در گذشته سیر کنیم.
فقط که اشک نیست، گاهی هم به یاد خندهاش لبخند مینشیند روی لبمان.
بس است دیگر، باید چای دم کرد برای بقیه.
غم چشمها هم وصل میشود به دلگیری غروب جمعه.
عشق را جمع و جور میکنیم و از فردا باز میجنگیم برای زندگی.
👤هدی تاج
💟@dialecticofsolitude
که قهوه را آنجا نوشید.
نشست و به ذهن اجازه جولان داد.
دلتنگ شد برای او که در طول هفته هر چه تصویرش آمد جلوی چشممان پسش زدیم.
مرور کرد خاطراتی را که اگر نادیدهشان نمیگرفتیم از پس کارهای روزمره برنمیآمدیم.
جمعه است دیگر، بگذار کمی بیتحرک بنشینیم و در گذشته سیر کنیم.
فقط که اشک نیست، گاهی هم به یاد خندهاش لبخند مینشیند روی لبمان.
بس است دیگر، باید چای دم کرد برای بقیه.
غم چشمها هم وصل میشود به دلگیری غروب جمعه.
عشق را جمع و جور میکنیم و از فردا باز میجنگیم برای زندگی.
👤هدی تاج
💟@dialecticofsolitude