✅درفکر سلامتی
📌بخش هفدهم
حماقتهایی با رنگ و طعم زیرکی
یه مطلب کوتاه در جواب کامنت یکی از دوستانم در روزنوشته ها گذاشتم. احساس کردم یه جوری به ریسک ربط داره. خواستم برای شما بگذارمش:
بین تربیت فرزند با هدف “موفق شدن و راضی شدن او و ایجاد فضایی برای لمس تجربهی زندگی” با تربیت فرزند با هدف “احساس آرامش خودم و اینکه بگویم: من هر چه از دستم برمیآمد کردم” فاصلهی زیادی وجود دارد و عموماً این دو مفهوم با هم در تضاد قرار میگیرند.
👁🗨 پدر و مادری که فرزندشان را به اجبار به سمت رشتههای دانشگاهی متعارف سوق میدهند 👁🗨 ، نمونهی بارزی از این “خودخواهی آلوده” در مقابل “فرزندخواهی فداکارانه” هستند.
آنها حاضرند فرزندشان، بدون اینکه علاقهای داشته باشد، به رشتهی مورد ترجیح ایشان برود. سالها عمرش را بسوزاند. بعدها بی انگیزگی و افسردگی را تجربه کند. و بعد بنشینند و حق به جانب به مخاطب خویش بگویند:
تو که می دانی. من همهی زندگیام را صرف او کردم.
چه صبحها که وقتی خواب بود، برایش غذا درست کردم.
چه شبها که خانه را آرام نگه داشتم تا برای کنکور بخواند.
نمیدانم چرا اینطور شده.
آنها میترسند که از فرزندشان برای رسیدن به رویاهایی که دارد، برای درس خواندن در رشتههایی که دوست دارد، برای ساختن آیندهای که میپسندد، برای انتخاب سبک زندگی که ترجیح میدهد، حمایت کنند.
چون اگر در این راه، شکستی در کار باشد، خودشان را مقصر خواهند دانست و هدف بسیاری از پدر و مادرها، “خوشبختی فرزندان” نیست. بلکه فرار کردن از “احساس تقصیر” است.
چقدر خودخواهیهای کثیف که لباس فضیلت میپوشد و چقدر فضیلتها که در میان سلیقهی عامهی مردم، به بیتوجهی و بیتدبیری تفسیر میشود.
✍️محمدرضا شعبانعلی
#تغییر_مدل_ذهنی
#هفت_مولفه_سلامت
🆔@dci_iran
📌بخش هفدهم
حماقتهایی با رنگ و طعم زیرکی
یه مطلب کوتاه در جواب کامنت یکی از دوستانم در روزنوشته ها گذاشتم. احساس کردم یه جوری به ریسک ربط داره. خواستم برای شما بگذارمش:
بین تربیت فرزند با هدف “موفق شدن و راضی شدن او و ایجاد فضایی برای لمس تجربهی زندگی” با تربیت فرزند با هدف “احساس آرامش خودم و اینکه بگویم: من هر چه از دستم برمیآمد کردم” فاصلهی زیادی وجود دارد و عموماً این دو مفهوم با هم در تضاد قرار میگیرند.
👁🗨 پدر و مادری که فرزندشان را به اجبار به سمت رشتههای دانشگاهی متعارف سوق میدهند 👁🗨 ، نمونهی بارزی از این “خودخواهی آلوده” در مقابل “فرزندخواهی فداکارانه” هستند.
آنها حاضرند فرزندشان، بدون اینکه علاقهای داشته باشد، به رشتهی مورد ترجیح ایشان برود. سالها عمرش را بسوزاند. بعدها بی انگیزگی و افسردگی را تجربه کند. و بعد بنشینند و حق به جانب به مخاطب خویش بگویند:
تو که می دانی. من همهی زندگیام را صرف او کردم.
چه صبحها که وقتی خواب بود، برایش غذا درست کردم.
چه شبها که خانه را آرام نگه داشتم تا برای کنکور بخواند.
نمیدانم چرا اینطور شده.
آنها میترسند که از فرزندشان برای رسیدن به رویاهایی که دارد، برای درس خواندن در رشتههایی که دوست دارد، برای ساختن آیندهای که میپسندد، برای انتخاب سبک زندگی که ترجیح میدهد، حمایت کنند.
چون اگر در این راه، شکستی در کار باشد، خودشان را مقصر خواهند دانست و هدف بسیاری از پدر و مادرها، “خوشبختی فرزندان” نیست. بلکه فرار کردن از “احساس تقصیر” است.
چقدر خودخواهیهای کثیف که لباس فضیلت میپوشد و چقدر فضیلتها که در میان سلیقهی عامهی مردم، به بیتوجهی و بیتدبیری تفسیر میشود.
✍️محمدرضا شعبانعلی
#تغییر_مدل_ذهنی
#هفت_مولفه_سلامت
🆔@dci_iran