#اعتراف
#پسرونه
سلام یه اعتراف ریدمانی بکنم البته شرفم جلو مشتریم رفت
پسرم ۲۷ سالمه مغازه نقاشی خودرو دارم
امروز مشتری داشتم ماشینشو اورده بود داشتم باهاش قیمتو اوکی میکرد که ماشینشو بخوابونه پول بگیرم از یه طرفم دستشویی فشار اورده بود بهم داشت از چشمام میزد بیرون
به طرف گفتم من یه لحظه برم دستشویی بیام
اقا دستشویی مغازمم درش خرابه بسته نمیشه منم نشستم و مشغول ... خلاصه یهو یه مارمولک بزرگ همچین از تو کاسه توالت خیز زد اومد بیرون پشمام ریخت مریدم از دستشویی بیرون یعنی اصلا ابروم رفت جلو مشتری😂 حواسم نبود شلوار و شورت تا زانو پایین خلاصه هرچی بند و بساط ما بود طرف دید😂
من از خجالت اب شدم طرف از خنده داشت زمینو گاز میگرفت 😂
دیگه از خنده نتونست چیزی بگه گفت داداش ماشین بمونه من میرم پول میزنم به کارتت
#پسرونه
سلام یه اعتراف ریدمانی بکنم البته شرفم جلو مشتریم رفت
پسرم ۲۷ سالمه مغازه نقاشی خودرو دارم
امروز مشتری داشتم ماشینشو اورده بود داشتم باهاش قیمتو اوکی میکرد که ماشینشو بخوابونه پول بگیرم از یه طرفم دستشویی فشار اورده بود بهم داشت از چشمام میزد بیرون
به طرف گفتم من یه لحظه برم دستشویی بیام
اقا دستشویی مغازمم درش خرابه بسته نمیشه منم نشستم و مشغول ... خلاصه یهو یه مارمولک بزرگ همچین از تو کاسه توالت خیز زد اومد بیرون پشمام ریخت مریدم از دستشویی بیرون یعنی اصلا ابروم رفت جلو مشتری😂 حواسم نبود شلوار و شورت تا زانو پایین خلاصه هرچی بند و بساط ما بود طرف دید😂
من از خجالت اب شدم طرف از خنده داشت زمینو گاز میگرفت 😂
دیگه از خنده نتونست چیزی بگه گفت داداش ماشین بمونه من میرم پول میزنم به کارتت