دختر سنگ صیقلخوردهای را که از سنگفرش پارک خلوت و ماتمزده، پیدا کرده بود با سر و بدنی خمشده روی آبنمای روبرویش پراند. سنگ چندبار روی آب ضربه زد. امواج کوچک آب لزج، دایرهدایره روی هم غلت زدند.
_ ببین این هم صدای سنگ من بود. مثل شکل نمادین امواج صوت به اطراف پخش شدند. نمیفهمم چرا افلاطون موسیقی را مذمت میکرد من توی آن چیز بدی نمیبینم.
#آواز_در_دامنه_تنهایی
#مجموعه_داستان
#مجتبی_تجلی
_ ببین این هم صدای سنگ من بود. مثل شکل نمادین امواج صوت به اطراف پخش شدند. نمیفهمم چرا افلاطون موسیقی را مذمت میکرد من توی آن چیز بدی نمیبینم.
#آواز_در_دامنه_تنهایی
#مجموعه_داستان
#مجتبی_تجلی