🌀 داستانِ کوتاه 🌀


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan




➿ داستان هایی "کوتاه" برای پیمودن راهی "بلند"

👤 ارتباط با ادمین:
@Hosseinbateni1
👤 تبادل و تبلیغات:
@Dastane_kootah_Tab
🔖 صفحه اینستاگرام:
Instagram.com/hosseinbateni1/
🔖 درباره کانال داستانِ کوتاه:
@About_Dastane_kootah

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




@HZCaptionBot dan repost
⁉️خسته شدی از اینکه نماز صبحت قضا میشه؟!😔

✅بیا آیت الله #بهجت دستورالعملی داره برای کسانی که میخواهند نماز صبح خواب نمونند👇👇

https://telegram.me/joinchat/BzZaPzwC-Qn5mh1tBB445Q

💥💥از دست ندید👆😍




با من قدم بزن
دلم می‌ خواهد با تو بدانم
دنیا چند متر است...

#قدم
#طرح


☘️ @Dastane_kootah


📖 روباه و خروس

شنیدم که خروسی بود جهان‌ گردیده و دام‌ های مکر، دریده.
روزی پیرامُن ده به تماشای بوستانی می‌ گشت، بانگی بکرد.
روباهی در آن حوالی بشنید.
طمع در خروس کرد و به حرصی تمام دوید تا به نزدیک خروس رسید.
خروس از بیم بر دیوار جست.
روباه گفت از من چرا می‌ ترسی، پادشاه وقت فرموده است که هیچ‌ کس مبادا بر کس بیداد کند، چنان که کبوتر هم آشیانه‌ عقاب باشد و سگ در پوستین روباه نیفتد.
خروس در میانه‌ سخن او گردن دراز کرد و سوی راه می‌ نگرید.

روباه گفت چه می‌ نگری؟
گفت جانوری می‌ بینم که از جانب این دشت می‌ آید، با دم و گوش‌ های بزرگ، چنان می‌ آید که باد به گردش نرسد.
روباه را از این سخن، سنگ نومیدی در دندان آمد، ناپروا و سراسیمه پناهگاهی می‌ طلبید.
خروس گفت بیا تا بنگریم که این حیوان باری کیست؟
روباه گفت این علامات که تو شرح می‌ دهی، دلیل آن می‌ کند آن سگ تازی است و مرا از دیدار او خرمی نباشد.
خروس گفت پس نه تو می‌ گویی که پادشاه ندا در داده است که کس را بر کس دشمنی نرسد.
روباه گفت بلی، اما امکان دارد که این سگ نشنیده باشد.


📚 منبع: مرزبان نامه، سعدالدین وراوینی

☘️ @Dastane_kootah




دیروز خیابانی دیدم گریه می کرد؛
خاطره قدم هایت
از خاطرش نرفته بود...

#خیابان
#طرح


☘️ @Dastane_kootah


📖 روزی

صیادی ضعیف را ماهی‌ ای قوی به دام افتاد.
طاقت حفظ آن نداشت.
ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش در ربود و برفت.
دیگر صیادان دریغ خوردند و ملامتش کردند که چنین صیدی در دامت افتاد و ندانستی نگاه داشتن؟
گفت ای برادران، چه توان کردن؟
مرا روزی نبود و ماهی را هم چنان روزی مانده بود.


📚 منبع : گلستان سعدی

☘️ @Dastane_kootah


📖 توبه

روزی ذوالنون مصری با اصحابش در کشتی نشسته بودند.
کشتی دیگر می‌ آمد و گروهی از اهل طرب در آنجا عیش‌ و‌ نوش می‌ کردند.
شاگردان ذوالنون گفتند ای شیخ، دعا کن تا کشتی آنها غرق شود تا شومی آنها رفع شود.
ذوالنون برپای خاست و دست‌ ها را بلند کرد و گفت بار خدایا، چنان که این گروه را در این جهان، عیش خوش داده‌ ای، اندر آن جهان نیز عیش خوش بده.
مریدان متعجب شدند.
چون کشتی پیش‌ تر آمد و اهل طرب چشم شان بر ذوالنون افتاد، به گریه افتادند و بساط عیش‌ و‌ نوش را جمع کردند و به خدای بازگشتند.
ذالنون، شاگردان را گفت عیش خوش آن جهان، یعنی توبه در این جهان!


📚 منبع: کشف ‌المحجوب‌، علی بن عثمان هُجویری

☘️ @Dastane_kootah




این درد و رنجم را با هر کسی گفتم
تنها جواب من: بسیار تنهایی

#تنهایی
#طرح


☘️ @Dastane_kootah


📖 شیر بی سر و دم

در شهر قزوین مردم عادت داشتند که با سوزن بر پشت و بازو و دست خود نقش‌ هایی را رسم کنند یا نامی بنویسند یا شکل انسان و حیوانی بکشند.
کسانی که در این کار مهارت داشتند، دلاک نامیده می‌ شدند.
دلاک، مرکب را با سوزن در زیر پوست بدن وارد می‌ کرد و تصویری می‌ کشید که همیشه روی تن می‌ ماند.
روزی یک پهلوان قزوینی پیش دلاک رفت و گفت بر شانه‌ ام عکس یک شیر را رسم کن.
پهلوان روی زمین دراز کشید و دلاک سوزن را برداشت و شروع به نقش زدن کرد.

اولین سوزن را که در شانه پهلوان فرو کرد، پهلوان از درد داد کشید و گفت آی، مرا کشتی.
دلاک گفت خودت خواسته‌ ای، باید تحمل کنی.
پهلوان پرسید چه تصویری نقش می‌ کنی؟
دلاک گفت تو خودت خواستی که نقش شیر رسم کنم.
پهلوان گفت از کدام اندام شیر آغاز کردی؟
دلاک گفت از دم شیر.
پهلوان گفت نفسم از درد بند آمد، دم لازم نیست.

دلاک دوباره سوزن را فرو برد.
پهلوان فریاد زد کدام اندام را می‌ کشی؟
دلاک گفت این گوش شیر است.
پهلوان گفت این شیر گوش لازم ندارد، عضو دیگری را نقش بزن.
باز دلاک سوزن در شانه پهلوان فرو کرد.
پهلوان قزوینی فغان برآورد و گفت این کدام عضو شیر است؟
دلاک گفت شکم شیر است.
پهلوان گفت این شیر سیر است، عکس شیر همیشه سیر است، شکم لازم ندارد.
دلاک عصبانی شد و سوزن را بر زمین زد و گفت در کجای جهان کسی شیر بی سر و دم و شکم دیده، خدا هرگز چنین شیری نیافریده است.


📚 منبع : مثنوی معنوی ، مولانا

☘️ @Dastane_kootah


📖 موش های آهن خوار

آورده‌اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت.
صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت، اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.
بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت.
مرد گفت آهن تو را در انبارِ خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم، اما آنجا موشی زندگی می‌ کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.

بازرگان گفت راست می‌ گویی، موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او بر خوردن آن قادر است.
دوستش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته.
پس گفت امروزبه خانه من مهمان باش.
بازرگان گفت فردا بازآیم.
رفت و چون به سر کوی رسید، پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.
چون بجستند، از پسر اثری نشد.
پس ندا در شهر دادند.

بازرگان گفت من عقابی دیدم که کودکی می‌ برد.
مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است، چگونه می‌ گویی عقاب کودکی را ببرد؟
بازرگان خندید و گفت در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد، عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟
مرد دانست که قصه چیست.
گفت آری، موش نخورده است، پسر بازده و آهن بستان.
هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن، کریم و بخشنده باشی و در هنگام عمل، سرافکنده و خجل.

📚 منبع: کلیله و دمنه، ترجمه ابوالمعانی نصرالله بن عبدالحمید منشی

☘️ @Dastane_kootah




تمام طول هفته
به تو فکر می کنم ...
جمعه ها ولی
به ما فکر می کنم ...

#جمعه_ها
#طرح


☘️ @Dastane_kootah


📖 دزد و خرس

شخصی به باغ خود رفت.
دزدی و خرسی را در باغ دید.
دزد را زد.
دزد گفت آخر من از خرس کمتر نیستم که مرا می‌ زنی و خرس را نمی‌ زنی.
شخص گفت خرس مسکین می‌ خورد، اما تو می‌ خوری و می‌ بری.


📚 منبع: رساله‌ دلگشا، عبید زاکانی

☘️ @Dastane_kootah




حق داشتی گذر کنی از من که سال هاست
یک ایستگاه خالی بی رفت و آمدم‌

#ایستگاه_خالی
#طرح


☘️ @Dastane_kootah


📖 چشم

گوژپشتی را گفتند می‌ خواهی که خدای تعالی پشت تو را چون دیگران راست گرداند؟
گفت می‌ خواهم همه را چون من گوژ گرداند تا به آن چشمی که ایشان در من نگریسته‌ اند، من نیز به همان چشم در ایشان نگرم.


📚 منبع: بهارستان، عبدالرحمن جامی

☘️ @Dastane_kootah


📖 زندگی جاودان

کسی مژده پیش انوشیروان عادل آورد.
گفت شنیدم که فلان دشمنِ تو را خدای برداشت!
گفت هیچ شنیدی که مرا بگذاشت؟


📚 منبع : گلستان سعدی

☘️ @Dastane_kootah

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

2 003

obunachilar
Kanal statistikasi