.
"ماهی قرمز"
ماهی قرمزم با چشمانی خیس
به نیمحباب اندوهِ من خیره میشود.
ما با نازکترین نخها
بههم آویختهایم،
آویزان، آویزان، آویزان
در طناب جلاد.
من به او خیره میشوم
و او به من . . .
او باید افکاری در سرش باشد،
آیا میتوانی انکارش کنی؟
او چشمانی دارد و گرسنه است
او نیز عشقش
در ژانویه مرد؛
اما او طلاست، واقعاً طلا، و من خاکستریام
و تفتیش او ناپسند است،
ناپسند مانند سوختن هلوها
یا تجاوز به کودکان،
و من سر برمیگردانم و به جای دیگری مینگرم،
اما میدانم که او پشت سرم است،
یک تُنگ طلای خونین،
تنها چیزی که بین سرخترین ابرِ برزخ
و آپارتمان شماره ۳۰۳
آویزان است.
خدای من، آیا ممکن است
که ما یکی باشیم؟
#چارلز_بوکوفسکی
برگردان #مهیار_مظلومی
از کتاب #لذتهای_نفرین_شده
@charles_bukowski_poetry
https://www.instagram.com/p/DBMnv7kxoru/?igsh=bTdjbXMxNWF3enQw
"ماهی قرمز"
ماهی قرمزم با چشمانی خیس
به نیمحباب اندوهِ من خیره میشود.
ما با نازکترین نخها
بههم آویختهایم،
آویزان، آویزان، آویزان
در طناب جلاد.
من به او خیره میشوم
و او به من . . .
او باید افکاری در سرش باشد،
آیا میتوانی انکارش کنی؟
او چشمانی دارد و گرسنه است
او نیز عشقش
در ژانویه مرد؛
اما او طلاست، واقعاً طلا، و من خاکستریام
و تفتیش او ناپسند است،
ناپسند مانند سوختن هلوها
یا تجاوز به کودکان،
و من سر برمیگردانم و به جای دیگری مینگرم،
اما میدانم که او پشت سرم است،
یک تُنگ طلای خونین،
تنها چیزی که بین سرخترین ابرِ برزخ
و آپارتمان شماره ۳۰۳
آویزان است.
خدای من، آیا ممکن است
که ما یکی باشیم؟
#چارلز_بوکوفسکی
برگردان #مهیار_مظلومی
از کتاب #لذتهای_نفرین_شده
@charles_bukowski_poetry
https://www.instagram.com/p/DBMnv7kxoru/?igsh=bTdjbXMxNWF3enQw