- میدونی اگر یه هرزه بشی دیگه جایی توی زندگی من..توی عمارت من و توی شرکت من نداری؟
#کوکی دستای #لرزونش رو بالا اورد و به پیرهن #تهیونگ چنگ زد.. نفس هاش به خاطر اون #نزدیکی تند تند از بین لبای #نیمه بازش به صورت تهیونگ میخوردن..میترسید و در عین حال دوست داشت انجامش بده..
- من..از اولشم توی زندگیت نبودم.. اگر قراره با #هرزگی،یه بخش از وجودت رو داشته باشم..با کمال میل #هرزت میشم..
تهیونگ نیشخندی زد و کمی سرشو کج کرد..لباش مماس لبای #جونگکوک بودن و تنها یه کلام لازم بود تا اون جسمای داغ #ماهرانه روی هم به رقص دربیان.
- پس با این حساب باید ببوسمت نه؟
کوکی بغضش رو پایین فرستاد و دستاشو به سمت #گردن تهیونگ حرکت داد.
- منو با #عشق ببوس #کیم تهیونگ.
#کوکی دستای #لرزونش رو بالا اورد و به پیرهن #تهیونگ چنگ زد.. نفس هاش به خاطر اون #نزدیکی تند تند از بین لبای #نیمه بازش به صورت تهیونگ میخوردن..میترسید و در عین حال دوست داشت انجامش بده..
- من..از اولشم توی زندگیت نبودم.. اگر قراره با #هرزگی،یه بخش از وجودت رو داشته باشم..با کمال میل #هرزت میشم..
تهیونگ نیشخندی زد و کمی سرشو کج کرد..لباش مماس لبای #جونگکوک بودن و تنها یه کلام لازم بود تا اون جسمای داغ #ماهرانه روی هم به رقص دربیان.
- پس با این حساب باید ببوسمت نه؟
کوکی بغضش رو پایین فرستاد و دستاشو به سمت #گردن تهیونگ حرکت داد.
- منو با #عشق ببوس #کیم تهیونگ.