این روز ها آخرین سال،حس میکردم نمیشه.
صبح ها با فحشِ به زندگی از خواب بیدار میشدم،
شب ها با لفظِ
«کاش فردا بیدار نشم.» میخوابیدم.
.
.
.
سرمای صبح روز های اسفند،
دل کندن از پتو رو سخت میکرد.
یه جاهایی منم میدونستم که اگه چشمامو ببندم
دو سه ساعت دیگه میخوابم.
یه جاهایی منم میدونستم
ده دقیقه بخوام راه به یوتوب و اینستا بدم،
تا چند ساعت محوشم و تهش تو سرم میزنم که چرا اینکارو کردی.
یه جاهایی سریال های که دور وریام ازشون حرف میزدن رو میشنیدم.
اما من حتی نمیدونستم راجع به چیه.
شاید دلم میتپید فقط یک قسمتشو ببینم
اما میدونستم اگر یک قسمتشو ببینم، تا قسمت آخر دیده نشه ذهنم درگیره.
.
.
آره
تا لحظه اخر منم حس میکردم نمیشه.
ولی حداقل
دلم آروم بود که
اگر عقب بودم نخوابیدم.
روز هایی رو یادمه ساعت ۲ میخوابیدم و با وزنه ای روی سینم که به سنگینیش هیچ وقت حس نکردم ساعت ۴-۴:۳۰ بیدار میشدم.
اگر دلم میتپید یک ثانیه توی اکسپلور بچرخم،
نچرخیدم و با حسرت همون اینستا مسخره،باز خوندم.
اگر آرزو دیدن یک قسمت سریال داشتم،
ندیدم و گفتم بعد کنکور وقت هست.
دلم آروم بود
زورمو زدم.
.
.
حس میکردم نمیشه.
ولی
جواب داشتم به خودم:«وقتی انقدر سختی کشیدی،غلط کرده نشه.»
ولی
دلیلی بر این نبود که بزارم نشه.
.
.
.
سخته؟
عقبی؟
حسرت ساده ترین چیز ها حتی یه قدم زدن ساده توی هوای بارونی رو میخوری؟
میفهممت.
فقط نزار نشه.
صبح ها با فحشِ به زندگی از خواب بیدار میشدم،
شب ها با لفظِ
«کاش فردا بیدار نشم.» میخوابیدم.
.
.
.
سرمای صبح روز های اسفند،
دل کندن از پتو رو سخت میکرد.
یه جاهایی منم میدونستم که اگه چشمامو ببندم
دو سه ساعت دیگه میخوابم.
یه جاهایی منم میدونستم
ده دقیقه بخوام راه به یوتوب و اینستا بدم،
تا چند ساعت محوشم و تهش تو سرم میزنم که چرا اینکارو کردی.
یه جاهایی سریال های که دور وریام ازشون حرف میزدن رو میشنیدم.
اما من حتی نمیدونستم راجع به چیه.
شاید دلم میتپید فقط یک قسمتشو ببینم
اما میدونستم اگر یک قسمتشو ببینم، تا قسمت آخر دیده نشه ذهنم درگیره.
.
.
آره
تا لحظه اخر منم حس میکردم نمیشه.
ولی حداقل
دلم آروم بود که
اگر عقب بودم نخوابیدم.
روز هایی رو یادمه ساعت ۲ میخوابیدم و با وزنه ای روی سینم که به سنگینیش هیچ وقت حس نکردم ساعت ۴-۴:۳۰ بیدار میشدم.
اگر دلم میتپید یک ثانیه توی اکسپلور بچرخم،
نچرخیدم و با حسرت همون اینستا مسخره،باز خوندم.
اگر آرزو دیدن یک قسمت سریال داشتم،
ندیدم و گفتم بعد کنکور وقت هست.
دلم آروم بود
زورمو زدم.
.
.
حس میکردم نمیشه.
ولی
جواب داشتم به خودم:«وقتی انقدر سختی کشیدی،غلط کرده نشه.»
ولی
دلیلی بر این نبود که بزارم نشه.
.
.
.
سخته؟
عقبی؟
حسرت ساده ترین چیز ها حتی یه قدم زدن ساده توی هوای بارونی رو میخوری؟
میفهممت.
فقط نزار نشه.