_تو ماشینت میخوای پردمو بدوزی؟🔞
قفل درو زدم و سمتش برگشتم:
_ اره... ببین نخ و سوزنم با خودم آوردم. شک داری؟
با تردید به دستم نگاه کرد و لب زد:
_ خب حالا باید چی کار کنم؟
زبونمو رو لبم کشیدم و اشاره زدم به صندلی ماشین:
_ همون پوزیشنی که واسه اون مرتیکه رفته بودی واسم برو.
دختر خنگی بود. بغض کرد و گفت:
_اون بهم تجاوز کرد...
_خیله خب. داگی شو و باسنتو بگیر بالا. لای بهشتتو باز کن خوب.
دو تا زانوهاشو رو صندلی گذاشت و شلوارشو پایین کشید که تپل گوشتیش بیرون زد.
_میگم پسر خاله... کسی نبینه...
_شیشه های ماشین دودیه. هر چقدر جر بخوری دوخته بشی، هیچ کس نمیبینتت.
جفت زانوهامو رو صندلی گذاشتم و مردونگیمو از شلوارم بیرون کشیدم که صدای دنیا دراومد:
_ نشد؟ نمیخوای بــدو....
خیره به مردونگیم لای بهشتش شد و منم با یه حرکت ...
https://t.me/+ZFxzHMV41VFlZWQ8