متالیکا


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


محفلی برای نوشتن و بداهه گویی.
Concept: living in the DREAMS.
.Please do not copy =)
@Thisisourhomebot بهار هستم، جانم؟

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


بُعدی دیگر.
#Io


"If nothing saves us from death, atleast love should save us from life."

- Pablo Neruda


Speak of the North! A lonely moorSilent and dark and tractless swells,The waves of some wild streamlet pourHurriedly through its ferny dells.Profoundly still the twilight air,Lifeless the landscape; so we deemTill like a phantom gliding nearA stag bends down to drink the stream.And far away a mountain zone,A cold, white waste of snow-drifts lies,And one star, large and soft and lone,Silently lights the unclouded skies.

_Speak Of The North! A Lonely Moor By Charlotte Bronte




اگر میتونستم یک کتاب باشم، یک کتاب شعر میشدم. کتابی پر از شعر‌های حزن آمیز که بوی عشق و حسرت میدادن‌.


این دنیای فانی و بیهوده همچنان ارزش دوست داشته شدن رو داره؛ چرا؟ چون اشعار و ادبیات وجود دارن! و منی که این ساعت با عشقی وصف نشدنی کلمه به کلمه‌ هارو معنی میکنم و با کمال میل اجازه میدم تا ادبیات من رو توی خودش غرق کنه.


شگفت‌انگیز و غریب می‌نماید که
آن که نه چندان پیش، میان امواج سهمگینِ شور و اندوه،
دلْ تپنده و مغزی سوزان داشت،
و در تاریکی چشم می‌دوخت، گمان می‌کرد
که اگر آن «یک چیز» از دست رود،
همه‌چیز پوچ و بی‌ارزش خواهد شد،
اکنون این‌چنین آرام، ساکت و بی‌جنبش،
تنها می‌نگرد و انتظار می‌کشد _انتظاری خاموش و بی‌هیاهو.
آن تاریکی رنگ باخته است، و پیش چشمانم
دشت‌هایی وسیع و خاکستری گسترده شده‌اند، بی‌روح و محو؛
و در پس هر چهره‌ی متغیر که جهان به خود می‌گیرد،
«قانونی ناگزیر» را می‌بینم و می‌پذیرم.
بااین‌حال، در قلبم، هنوز ندایی محو زمزمه می‌کند_
آمیخته‌ای از امیدی گنگ و یأسی آرام.


Most wonderful and strange it seems, that
Who but a little time ago was tost High on the waves of passion and of pain, With aching heat and wildly throbbing brain,
Who peered into the darkness, deeming vain
All things there found if but One thing were lost,
Thus calm and still and silent here should lie,
Watching and waiting, --waiting passively.
The dark has faded, and before mine eyes Have long, grey flats expanded, dim and bare;
And through the changing guises all things wear
Inevitable Law I recognise: Yet in my heart a hint of feeling lies Which half a hope and half a despair.

-Amy Levy


از روز‌هایی که بیشتر از هروقت دیگه‌ای بهم حس زنده بودن و زندگی کردن دادن‌. 🪴🌖
#Io


نشینم هی غصه بخورم خل شم بعد خودمم نشناسم؟


این روز‌ها ادمی و کنارم دارم که با قلب زیباش غم هامو کمرنگ میکنه و لب‌هامو خندون‌تر. حداقل هنوز توانایی عشق ورزیدن و عشق گرفتن درونم باقی مونده و این، چیزیه که امید به زندگیمو‌ بیشتر کرده.


این یک نیازه که هرازچندگاهی تلنگری زده بشه تا تو یادت بیاد برای چی این مسیر و پیش گرفتی و تهش به چی قراره برسی‌. برای من، ته این مسیر ترک کردن و رفتنه‌. رفتن و محو شدن جوری که انگار هیچوقت وجود نداشتم‌.


کاش میتونستم برای یک مدت کوتاه نامرئی بشم و از تمام مسئولیت‌هام شونه خالی کنم‌. که شاید اونموقع آدم خوشحال‌تری باشم‌...


واقعا زندگیم و شاغل بودنم داره مزاحم کتاب خوندنم‌ میشه‌. از این وضعیت اصلا راضی نیستم‌.


نوروز شما هم مبارک انسان‌های قشنگ=)
برای همتون یک عالمه لبخند و آرزو میکنم و خوشحالم که یک سال دیگه هم کنارمید‌.


سال نوت مبارک قشنگ ترینم🤍


پیام آهنگ: امیدوارم سالِ جدید برات سرشار از سلامتی، انرژی، خاطرات قشنگ و رسیدن به آرزوهات باشه.. نوروز مبارک🤍✨🍃
از طرف بیول
@byeolplanet


آخرین فروپاشیِ روانی سال 1403✨

18 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.