سفرکوانتومی‌ِوال‌تنها.


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


[ اینجا دما -13 درجست ؛ باخودت پتو بیار.]
#من
https://telegram.me/BChatsBot?start=sc-grRZifyhIS
🏳️‍🌈

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


درمسیر بازگشت به مازندران زیبای خویش:


با وجود سردرد وحشتناکم حالم خوبه=)
خداجونم شکرت=))))


یجوری از پنجره بیرونو نگاه میکنم انگار تازه از حبس خانگی خارج شدم.


آهنگای اسنپیه خیلی خوبه.


مبینا!
کی فکرشو میکرد یک شبی ، تو یه شهر دیگه ، تنها بخوای سفر کنی و وقت بگذرونی و هزینه گذروندن روزاتو خودت بدی؟ ؛)
دیدی آرزوهای کوچیک چند سال قبلت چطور روزمرت شد؟
دیدی چشمای قشنگتو بخاطر چیا اشکی میکردی؟
دردت به جونم غصه نخوریا!!
خیلی زود این غماتم میگذره و بهشون میخندی! =)
از زندگیت لذت ببر و صبر کن! فقط صبر🩶✨؛


📍تهران | کافه روتی


خیلی خیلی خیلییییی دوسش دارمممم=)))))


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


به امید هودی و دورس اومدم و هرچی دیدم جز لباس گرم.


اومدیم بازار بزرگ چیزای جالبی نداشت و مثل اینکه روزا بساط دارن چون اکثرا داشتن میرفتن.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


مثلث زندگی من غذا ، خواب و سرویس بهداشتیه.
این سه تا نباشه ، زندگی برای من زهرماره.


به سوی تهرون.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


بعد یکم تو فکر فرو رفت یادش اومد پشت خونشون که خونه عموی بابامه ، یه درخت گردوی بزرگ داره.

سریع حرف خودشو اصلاح کرد گفت «اسا وشون درخت گردوی ریشه تا اینجه نِنه» ~«ریشه درخت گردوی اینا تا اینجا نمیاد» نترس.


قضیه دیشبو برای مامان بزرگم تعریف کردم.گفت جن و اینا وجود نداره که من نترسم.

خواست اثباتش کنه تعریف کرد که قدیما چون درختای گردو نزدیک خونه همه بود و ریشه هاش بلند میشد و دور خونرو میگرفت ، گاز های کربنی تولید میکرد و آدما توهم میزدن که یچیزی دیدن.
توی روستا هم میپیچید که بچه فلانی جن زده شده.

*همشو از مازنی ترجمه کردم=)😂


صبحانه یک سرماخورده:


و موضوع آخر که خیلی تاکید دارم روش و بحث رابطه ریلیشن شیپه ؛

اینکه اصرار میکنیم تو دانشگاه رل نزنید ، بابت اینه که خب شما همون اول وارد رابطه میشید و یه سری حرکتا میزنید که کَفِش ۲۰ نفر باخبر میشن. تا اینجا اوکیه.

یه سری پست و استوری مشترک میزارید ، تو دانشگاه کنار همید ، ده نفر دیگه در همون زمان مشغول دراما چیدن و قضاوت هستن.

ولی امان از روزی که کات کنید.
اینو میسپرم به افرادی که تجربیات بیشتری دارن=))))
دوستان ترم بالایی شما ادامه بدید.


هیچوقت چه تو دانشگاه چه سرکار چه خارج از این فضاها ، برای کسی که به تازگی باهاش آشنا شدی ، تمامتو نزار.

تمام خوشحالیتو ، تمام غمتو ، تمام تلاشتو ، تمام پولتو ، تمام زحمتتو ، تمام همه چی...

حتی اگه اولش بگی نه بابا این که رفیقمه اینجوری نیست و فلان و بهمان(وی میداند چه کص‌وشری تفت داده به مرور زمان پی میبرد) ، بازم ته دلت منتظر اینی که برات جبران بشه.
(نگو نه که جفت پا میام تو صورتت)

و خب وقتی این حسه متقابل انجام نشه ، خودت آسیب میبینی. بعد کم کم مجبوری فاصله بگیری و باز شروع یک ناراحتی جدید و blw blw blw.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.