“بهیاد شاعر ناکام میرزاده عشقی”
تصنیف هزار بار مرا
#حسین_یاحقی
#میرزاده_عشقی
#قمرالملوک_وزیری:
«گاهگاهی برای دیدار عشقی نزدش میرفتم. آخرین بار مرا با چهرهای گشاده پذیرفت. در اطاقش زیلوی مندرس و رنگ و رورفتهای افتاده بود. به اصرار او روی صندلی نشستم. از وضع زندگیش معذرت خواست که وسیله پذیرایی ندارد، گفت قوطی سیگارش را برای دریافت یک جعبه سیگار و کبریت نزد عطار سر کوچه گرو گذاشته است و اینکه بزودی از بین خواهم رفت چون حکومت با من میانهای ندارد. مدتی بعد در تیرماه ۱۳۰۳، یکی از آشنایان سراسیمه به ملاقاتم آمد و بی مقدمه گفت: قمر، عشقی را تیر زدهاند. با عجله لباس پوشیدم و به طرف منزل عشقی در دروازه دولت، روان شدم. دو تن مأمور نظمیه آنجا کشیک میکشیدند. خواستم داخل منزل شوم ممانعت کردند. بعد فهمیدم که او را به مریضخانه نظمیه بردهاند و حالش خطرناک است. نزدیک ظهر خبر رسید که عشقی درگذشته است.»
چند سال بعد، قمر به یاد عشقی صفحهای در ابوعطا و حجاز با ویولن حسین یاحقی ضبط کرد و این شعر عشقی را با لحن غمانگیزش خواند.
در ابتدای نوار گفته می شود
“بهیاد شاعر ناکام میرزاده عشقی”
عضویت در کانال👈 @noisepoem
تصنیف هزار بار مرا
#حسین_یاحقی
#میرزاده_عشقی
#قمرالملوک_وزیری:
«گاهگاهی برای دیدار عشقی نزدش میرفتم. آخرین بار مرا با چهرهای گشاده پذیرفت. در اطاقش زیلوی مندرس و رنگ و رورفتهای افتاده بود. به اصرار او روی صندلی نشستم. از وضع زندگیش معذرت خواست که وسیله پذیرایی ندارد، گفت قوطی سیگارش را برای دریافت یک جعبه سیگار و کبریت نزد عطار سر کوچه گرو گذاشته است و اینکه بزودی از بین خواهم رفت چون حکومت با من میانهای ندارد. مدتی بعد در تیرماه ۱۳۰۳، یکی از آشنایان سراسیمه به ملاقاتم آمد و بی مقدمه گفت: قمر، عشقی را تیر زدهاند. با عجله لباس پوشیدم و به طرف منزل عشقی در دروازه دولت، روان شدم. دو تن مأمور نظمیه آنجا کشیک میکشیدند. خواستم داخل منزل شوم ممانعت کردند. بعد فهمیدم که او را به مریضخانه نظمیه بردهاند و حالش خطرناک است. نزدیک ظهر خبر رسید که عشقی درگذشته است.»
چند سال بعد، قمر به یاد عشقی صفحهای در ابوعطا و حجاز با ویولن حسین یاحقی ضبط کرد و این شعر عشقی را با لحن غمانگیزش خواند.
در ابتدای نوار گفته می شود
“بهیاد شاعر ناکام میرزاده عشقی”
عضویت در کانال👈 @noisepoem