وفاق ملی : از ابهامات مفهومی تا الزامات راهبردی
سخنرانی در همایش ملی وفاق (پنل مفهوم سنجی وفاق ملی) ۲۰ دیماه ۱۴۰۳
در این سخنرانی پس از اشاره به بیهودگی مباحث انتزاعی لغوی و مفهومی برای فهم مفهوم وفاق، بر ضرورت توجه به بستر و فضا و مساله ای که این مفهوم در آن مطرح شد پرداختم و بر این اساس، وفاق را به عنوان رویکرد و الگویی از سیاست و سیاست ورزی مطرح کردم که در مقابل رویکرد و الگوی تنازعی و تخاصمی حاکم بر عرصه سیاست ایران در دهه های اخیر مطرح شده است. بر این اساس، سیاست وفاق را به عنوان یک استراتژی مرتبط با :حل منازعه" مفهوم سازی کردم. تاکید کردم که آنچه در چند ماه اخیر عملا رخ داده هنوز در ابتدایی ترین مراحل حل منازعه یعنی " مدیریت منازعه" و تلاش برای "کاهش سطح منازعه" آن هم فقط در سطح بخشی از هیات حاکمه و بلوک قدرت و تا حدود اندکی هم در سطح سیاست منطقه ای محدود مانده است که بسیار هم شکننده است. سپس اشاره کردم که برای تعمیق و تحکیم این الگوی سیاست، لازم است نظام سیاسی مستقر اولا همین مرحله کاهش سطح منازعه را به دیگر سطوح و عرصه ها و به روابطش با همه نیروهای سیاسی و اجتماعی داخلی و همچنین کلیت روابط خارجی تسری دهد. ثانیا و به علت انباشت خطرناک بحران های داخلی و خارجی، هر چه سریعتر از مرحله مدیریت منازعه به مراحل بعدی یعنی تحول منازعه و سپس حل منازعه گذر کند. در پایان هم به راهبردی برای گذر از وضع موجود، با عنوان راهبرد "گذارهای همزمان" (رفرم های بنیادی موازی ) اشاره کردم.....
سخنرانی در همایش ملی وفاق (پنل مفهوم سنجی وفاق ملی) ۲۰ دیماه ۱۴۰۳
در این سخنرانی پس از اشاره به بیهودگی مباحث انتزاعی لغوی و مفهومی برای فهم مفهوم وفاق، بر ضرورت توجه به بستر و فضا و مساله ای که این مفهوم در آن مطرح شد پرداختم و بر این اساس، وفاق را به عنوان رویکرد و الگویی از سیاست و سیاست ورزی مطرح کردم که در مقابل رویکرد و الگوی تنازعی و تخاصمی حاکم بر عرصه سیاست ایران در دهه های اخیر مطرح شده است. بر این اساس، سیاست وفاق را به عنوان یک استراتژی مرتبط با :حل منازعه" مفهوم سازی کردم. تاکید کردم که آنچه در چند ماه اخیر عملا رخ داده هنوز در ابتدایی ترین مراحل حل منازعه یعنی " مدیریت منازعه" و تلاش برای "کاهش سطح منازعه" آن هم فقط در سطح بخشی از هیات حاکمه و بلوک قدرت و تا حدود اندکی هم در سطح سیاست منطقه ای محدود مانده است که بسیار هم شکننده است. سپس اشاره کردم که برای تعمیق و تحکیم این الگوی سیاست، لازم است نظام سیاسی مستقر اولا همین مرحله کاهش سطح منازعه را به دیگر سطوح و عرصه ها و به روابطش با همه نیروهای سیاسی و اجتماعی داخلی و همچنین کلیت روابط خارجی تسری دهد. ثانیا و به علت انباشت خطرناک بحران های داخلی و خارجی، هر چه سریعتر از مرحله مدیریت منازعه به مراحل بعدی یعنی تحول منازعه و سپس حل منازعه گذر کند. در پایان هم به راهبردی برای گذر از وضع موجود، با عنوان راهبرد "گذارهای همزمان" (رفرم های بنیادی موازی ) اشاره کردم.....