یه روز دختره شاه به پیش پدرش میره و میگه بابا من شوهر میخوام شوهری که بتونه منو 100بار بکنه !!
فردای آن روز جارچیان شاه اعلام میکنن که هر کس بتونه دختر شاهو صد بار بکنه دختر شاه زنش میشه و اگه نتونه اعدام میشه
تمام جونای شهر سعی خودشونو میکنن یکی 4 بار یکی 7 بار از همه بیشتر لات شهر بود که 10بار میکنه و همشون اعدام میشن ...
بعد که دختر نا امید میشه سر کله یه چوپون پیدا میشه و این چوپون که پیرمردی بیش نبود و خیلی ظاهری خراب داشت به پیش شاه میاد و میگه من شرطو قبول میکنم شاهم عصبانی میشه میگ اگه نتونی تورو آتیشت میزنیم
اونم قبول میکنه میره دختره شاهو بکنه میگه بشمار دختر شاه که همینطور
1 2 3 4 ...91 92 93 94
میبینه داره موفق میشه میگه نه اشتباه شمردم 91 بودیم باز میگه
91 92 93 94
یهو باز میگه نه 92 بودیم یهو چوپون عصبانی میشه میگه گاییدیمون بابا اصن از اول بشمار
فردای آن روز جارچیان شاه اعلام میکنن که هر کس بتونه دختر شاهو صد بار بکنه دختر شاه زنش میشه و اگه نتونه اعدام میشه
تمام جونای شهر سعی خودشونو میکنن یکی 4 بار یکی 7 بار از همه بیشتر لات شهر بود که 10بار میکنه و همشون اعدام میشن ...
بعد که دختر نا امید میشه سر کله یه چوپون پیدا میشه و این چوپون که پیرمردی بیش نبود و خیلی ظاهری خراب داشت به پیش شاه میاد و میگه من شرطو قبول میکنم شاهم عصبانی میشه میگ اگه نتونی تورو آتیشت میزنیم
اونم قبول میکنه میره دختره شاهو بکنه میگه بشمار دختر شاه که همینطور
1 2 3 4 ...91 92 93 94
میبینه داره موفق میشه میگه نه اشتباه شمردم 91 بودیم باز میگه
91 92 93 94
یهو باز میگه نه 92 بودیم یهو چوپون عصبانی میشه میگه گاییدیمون بابا اصن از اول بشمار