چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی
دل سپردی و برایِ دگری یار شدی
بعدِ دل کندنات از من دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگیات یا که بدهکار شدی؟
بیتو اینجا خبری نیست به جز غصه و درد
حالِ خوش بودی و رفتی و دلآزار شدی
بودنت، پنجرهای باز به رویاها بود
ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی
عشق را با طمعِ منطقِ خود طاق زدی
تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی
تو خودت خواستی از قصهی من پَر بکشی
پس نگو کارِ خدا بوده و ناچار شدی
حسرتِ یارِ تو بودن به دلم ماند که ماند
آخرین خواستهام! قسمتِ اغیار شدی
من که در حدِ پرستش به تو دلبسته شدم
من چه کردم که تو اینگونه جفاکار شدی؟
پشت کردی به من ای ناز غزالِ غزلم
شیر را پس زدی و طعمهی کفتار شدی
مرگِ دل نقطهی آغازِ فروپاشیهاست
حیف و صد حیف که تو، دیر خبردار شدی...
🏵❌
@Todelii ❌🏵