هو
لطایف کلمه طیبه لا اله الا الله نکته دیگر:
بر محاسبان دیوان هوشمندی پوشیده نیست،
که مراتب عددی حروف این کلمه منحصر است در واحد و خمسه و ثلاثون.
و واحد، چنانچه سابقاً اشارت به آن رفته، اوّل تنزّلات وحدت حقیقی اطلاقی است، چه وحدت حقیقی اطلاقی از سموت نظر وجهاتش متعالی است،
و خطوط ادراک به سطح ذات او نمیرسد، بلکه نهایت منفذ سهام نظر اذيال ملابس صفات و تنزلات او تواند بود، و در موقف توحید ذات ایمائی به این معنی رفت. و این سخن در غایت ظهور است،
چه وحدت محض بر صرافت اطلاقی منافی ثنویت و دوئی به جمیع اعتبار است، و شکی نیست که شعور و ادراک و اشارت مقتضی تعدد و ثنویت است، ولو بالاعتبار.
و هر چه تعبیر از این مرتبه به آن کنند ضربی از تنبیه نفس باشد بر توجه آن ساحت، نه آنکه آن اشارت في الواقع احاطه آن مرتبه کرده باشد، چه هرگز به آن مرتبه نتوان رسید، و هر چند بیشتر روند میان سالک و آن مرتبه ابعاد باقی باشد.
پس روشن شد که واحد عددی که مرتبه الف است، اوّل مراتب تنزّلات وحدت حقیقی است، و نسبت سریان او با اعداد در غایت مناسبت با سریان و ظهور وحدت حقیقی است در کثرات.
و از این جهت است که گفتهاند:
که الف اشارت به ذات احدیت است،
و خمسه نهایت کثرت است،
و ابعد از او از محیط وحدت نیست. چنانچه در محل خود مقرر داشتهاند، چه کمال و تمامی هر عددی آنست که هر چه در او مدمج است از نسبت به طریق تفصیل ظاهر شود.
مثلاً، کمال «سه» که مخرج ثلث است ثلاثه که امثال ده است، که در او ثلث سه که یکی است و سه مثل او که تسعة است ظاهر شده به صورت تمامی. و کمال «دو» پنج است، چه دو مخرج نصف است و ضعف یک، و در پنج نصف دو که یکی است و ضعف او که چهار است بتمام ظاهر است.
و چون دو بدایت کثرت است، خمسة که کمال اوست نهایت کثرت باشد و نیز از او کمتر و بیشتر به وحدت حقیقی اطلاقی اقرب است، زیرا که به تسعة دائره هر مرتبه تمام میشود، چه بعد از آن عشرة است که مبدأ مرتبه عشرات است،
و بعد از او واحد جز وحدت حقیقی اطلاقی چیزی نیست، پس خمسة ابعد اعداد باشد از وحدت حقیقی اطلاقی، چنانکه در محل خود بیان کردهاند.
و از منبهات است بر این معنی: آنکه تمام اطراف بر عدد خمس واقعاند،
چنانکه عدد حواس که نهایت سیر ظهوری وجود و بدایت سیر شعوری اوست است، پنج است، و عدد اجسام پنج است، فلکیات و چهار عنصر، و زمان پنج است. پنج فصول اربعة و آن سیّال که راسم امتداد موهوم است که تقدیر حرکات به او میکنند، و اطراف و جوارج انسان که طرف نشأت کونی است پنج است، سر و دو دست و دو پای، و طرف دست اصابع خمسة است. و اسلام که طرف مرتبه شعوری است پنج است، و عدد اکوان سفلی پنج است،
چهار عنصر و مرتبه امتزاجی، و کم مثلها. و خواص این عدد بسیار است، چنانچه ائمه کشف در محل خود به افاده آن التفات فرمودهاند، و عدد ثلاثون اوّل اعداد افراد عقود عشرات است، و نسبت او به عشرة نسبت ثلاثة است به واحد.
•
رساله تهلیلیه
• علامه جلالالدین محمد دوانی قدسسره🕌:
@TakyaTalabaniSonjaghً