- امروز که از من دور و من از تو دور هستم و تو احتمالا نمیخوانی خواستم بگویم، دلم برایت تنگ شده. اما نه به شکل عادی، میخواهم بگویم حتی اگر یادم نباشد چگونه خودت جدایمان کردی، بازهم عادی نیست.
شبیه یک هیجان درونی که گفتنی نیست، یا حبابهایی که وقتی شامپو را فشار میدهی و بیرون میزنند - غیرمنتظره - آنگونه دلتنگی. که میگویم کاش اگر تو بودی میتوانستم دردهایم را روی دوش تو بگذارم و دردهای تو را بر دوش خودم.
اما هوا ابریست، نه تو در آسمان من پیدا هستی، نه من جان پرواز کردن برایم باقی مانده.
اما دلتنگت هستم کودک جریان گرفته در بطن روزهای سخت جوانی. -
شبیه یک هیجان درونی که گفتنی نیست، یا حبابهایی که وقتی شامپو را فشار میدهی و بیرون میزنند - غیرمنتظره - آنگونه دلتنگی. که میگویم کاش اگر تو بودی میتوانستم دردهایم را روی دوش تو بگذارم و دردهای تو را بر دوش خودم.
اما هوا ابریست، نه تو در آسمان من پیدا هستی، نه من جان پرواز کردن برایم باقی مانده.
اما دلتنگت هستم کودک جریان گرفته در بطن روزهای سخت جوانی. -