حسن آقا در بستر مرگ بود،به زنش وصيت كرد قول بده بعد از من با هيچ مردي نخوابي كه من در قبر از اين رو به آن رو ميشم😞
يك ماه از فوت حسن آقا نگذشته بود كه زن طاقت نياورد و يك بار با مردي خطا كرد ولي بعد خيلي پشيمان شد و داستان را براي آن مرد تعريف كرد.مرد گفت:اين كاري نداره،حالا يك بار ديگر هم مي خوابيم تا از آن رو برگرده به اين رو،يعني درست مثل اولش بشه
زن از اين راه حل خوشحال شد و ساليان متمادي به همين روش عمل مي نمود،تا بلاخره خودش هم فوت شد و رفت به آن دنيا.
پرسان پرسان دنبال شوهرش مي گشت كه يكي گفت:
آهان فهميدم، حسن فرفره را ميگي،بيا تا نشونت بدم😂
More°
@Mnteghe_Azad85 👀