کتابخانه جامع PDF


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Kitoblar


هزاران #کتاب_صوتی_وPDFهمراه،معرفی کتاب،نویسنده،بریده کتابهاکنارهم؛
که سعی در #دسته_بندی آنها کرده ایم؛برای انتخاب بهتر وسریعتراهل علم وعاشقان کتاب
ادعایی نداریم
هدف»انتخاب صحیح کتاب
تبلیغات و تبادل @Tab36
۰

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
اجرای زییای بخشی از نوشته های هنری چارلز بوکوفسکی شاعر و رمان نویس توسط مهران مدیری در برنامه دورهمی

‏➣᪣ @KetabTOpdf
@Ketab_17


بالا رفتن سن جُرم نیست،
اما شرمساری انسان از یک زندگیِ هدر رفته در میان زندگی های هدر رفته‌ی دیگر،
جرم اوست.

#چارلز_بوکفسکی
ترجمه: #مازیار_ناصری


‏➣᪣ @KetabTOpdf
@Ketab_17


‍ بعضی از مردم هیچوقت دیوانه نمی‌شوند.
چه زندگیِ واقعا مزخرفی باید داشته باشند...!

✍ #چارلز_بوکوفسکی


.



تلویزیون را روشن نکردم. به این نتیجه رسیده‌ام که وقتی حال آدم بد است این حرام‌زاده فقط حال آدم را بدتر می‌کند. یک مشت چهرهٔ خالی از روح که پشت سر هم می‌آیند و می‌روند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمق‌هایی که بعضاً مشهور هم هستند.

▫️رمان: #عامه_پسند
▫️نویسنده: #چارلز_بوکوفسکی


دندان ها. عجب چیزهای وحشتناکی بودند. مجبور بودیم که بخوریم، بخوریم و باز هم بخوریم. همه مان نفرت انگیز بودیم. سرنوشت همه ی ما همین بود که کارهای حقیر کثیف مان را ادامه بدهیم. بخوریم و لبخند بزنیم و روزهای تعطیل مهمان دعوت کنیم.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


تاریخ را برنده ها می نویسند.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


من باید تمام زندگی ام را صرف گشتن دنبال راه حل می کردم. آدمهایی که در عمرشان از پس حل کردن چیزی برآمده بودند معمولا پشتکار زیاد داشتند و کمی هم خوش شانسی. اگر به اندازه ی کافی پافشاری می کردی معمولا شانس هم به دنبالش می آمد. خیلی از آدمها نمی توانند منتظر شانس بمانند، پس تسلیم می شوند.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


با خودم خلوت کرده بودم.تنها ماندن با خود مزخرفم بهتر از بودن با یک نفر دیگر بود. هر کسی که باشد. همه‌شان آن بیرون دارند حقه‌های حقیر سر همدیگر سوار می‌کنند و کله‌معلق می‌زنند.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


تصمیم گرفتم تا ظهر توی رخت‌خواب بمانم. شاید تا آن موقع نصف آدم‌های دنیا بمیرند و مجبور باشم فقط نصف دیگرشان را تحمل کنم.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


هنوز نمرده بودم، ولی داشتم بسرعت می گندیدم. کی توی این وضعیت نبود؟ همه مان مسافر این کشتی سوراخ بودیم و دلمان هم خوش بود که زنده ایم.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


میلیاردها زن روی زمین زندگی می کنند. درسته؟ بعضی هاشان خوبند. خیلی هاشان زبادی خوبند. ولی گاه گداری طبیعت تمام حقه هایش را بکار می بندد تا زنی ویژه بسازد، زنی باور نکردنی، منظورم اینست که نگاهش می کنی ولی نمی توانی باور کنی.این جور زنها می دانند چطور باید لباس پوشید. موهای شان هوا را به آتش می کشد.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


فقط یکبار زندگی می کنیم، مگر نه؟ البته جز ایلعازار، بدبخت عوضی مجبور شد دوباره بمیره. ولی من نیک بلان بودم. فقط یکبار قرار بود سوار چرخ و فلک بشوم. زندگی مال پردل و جرئت هاست.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


احساس بی فایده بودن می کردم. به هیچ دردی نمی خوردم. یک میلیارد زن آن بیرون راه می رفتند و حتا یکی شان هم حاضر نبود بیاید و در دفترم را بزند. آخر چرا؟ من یک بازنده ی مادرزاد بودم.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


خوبی مستی این است که آدم هیچوقت یبس نمی شود. بعضی وقتها یاد کبدم می افتم. ولی کبدم هیچ وقت حرف نمی زد. نمی گفت: بس کن، داری منو می کشی. من هم دارم تو را می کشم! اگر کبدهای مان سخنگو بودند دیگر انجمن الکلی های ناشناس لازم نداشتیم.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


-خل شدی بلان؟

-کسی چه می دونه؟ دیوونگی نسبیه. هنجارها رو کی تعیین می کنه؟

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


جمله ای کوتاه از اریک کوتس را زیر لب زمزمه کردم.
جهنم چیزیست که خودت خلقش میکنی.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


بعضی وقت ها فکر می کنم که اصلا می دانم کی هستم. خیله خب، من نیکی بلان هستم. ولی خیلی هم مطمئن نباش. ممکن است یک نفری توی خیابان داد بزند : "هی هری! هری ماتل!" من هم احتمالا جواب می دهم:"چیه؟چی شده؟" منظورم این است که می توانم هرکسی باشم. چه فرقی می کند؟ اسم چه اهمیتی دارد؟

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


اگر همین الان می مردم درهیچ جای دنیا حتا یک قطره اشک هم برایم ریخته نمی شد. نه اینکه دلم چنین بخواهد، ولی خیلی غیرعادی بود. آدمی فلک زده تا چه حد می تواند تنها شود؟ ولی دنیای بیرون پر از بی مصرف های پیر و ابلهی مثل من بود.نشسته بودند و بصدای باران گوش می دادند و فکر می کردند که چه بر سر زندگی شان آمد. این درست زمانی است که می فهمی پیر شدی، وقتی که می نشینی و در شگفتی که همه چیز کجا رفت.

عامه پسند
چارلز بوکفسکی


تمام ازدواج هایم فقط با دعوا مرافعه های جزئی نابود شدند. سر هیچ و پوچ همدیگر را سرزنش می کردیم. سر هیچ و همه چیز از هم دلخور می شدیم. روز به روز، سال به سال سائیده می شدیم. به جای اینکه همدیگر را کمک کنیم فقط به هم گیر می دادیم و متلاشی می شدیم.سیخونک زدن. سیخونک زدن بی پایان تبدیل می شد به مشاجره ای بی ارزش. و یک بار که وارد این بازی می شدی دیگر برایت عادی می شد. بنظر نمی رسید که بتوانی بیرون بیایی. یک جورهایی دلت نمی خواست بیرون بیایی. بیرون هم که می آمدی دیگر فرقی نمی کرد.


عامه پسند
چارلز بوکفسکی


معرفی کتاب عامه پسند اثر چارلز بوکوفسکی

«عامه‌پسند» را بهترین رمان «چارلز بوکوفسکی» شاعر و نویسنده معاصر آمریکائی – آلمانی می‌دانند. هرچند  با مطالعه این رمان مشاهده می‌کنیم با تعریف یک رمان مواجه نیستیم ولی به قول منتقدین این اثر را می‌توان تلاش خوبی از بوکوفسکی برای خلق یک رمان دانست. بوکوفسکی به نظر می‌رسد در عامه‌پسند بیشتر به هجو رمان می‌پردازد ا روایت یک داستان کلاسیک. او ترکیبی از گزارش‌های روزانه را به نظم‌در آورده و با توجه به شغل شخصیت اصلی داستان که یک کارآگاه خصوصی است فضای یک قصه پلیسی را خلق می‌کند. البته کارآگاه بوکوفسکی با کارآگاه‌های رمان‌های پلیسی مشهور جهان متفاوت است. او شخصی ناتوان، پیر، از کار افتاده و پرخاشگر است که هیچ نبوغ و یا زیرکی در حل معماهایش دیده نمی‌شود ولی با کمک شانس و شخصیت‌های فانتزی قصه، گره‌های داستان باز می‌شوند. گره‌هایی که گره‌هم نیستند و معماها نیز بیشتر شبیه هیچ‌اند!

بوکوفسکی چندی بعد از نوشتن این کتاب مرگ به سراغش می‌آید. ولی نکته جالب اینکه در جای جای این کتاب بوی مرگ حس می‌شود. یکی از شخصیت‌های اصلی داستان بانوی مرگ است. خود کارآگاه نیز بارها به وجود مرگ اشاره می‌کند:

"لعنتی مرگ همه جا حاضر بود. انسان, پرنده, چرنده, خزنده, جونده, حشرات, ماهی‌ها، هیچ کدام شانسی ندارند. از حالا آخر بازی معلوم است. نمی‌دانستم چه کارش کنم. افسرده شدم. پسرک مسئول خواروبار را می‌بینم که دارد خرت‌ و پرت‌هایی که سفارش دادم را بسته‌بندی می‌کند و بعد همراه کاغذ توالت و آبجو  و سینه‌ی مرغ در قبر خودش دفن می‌شود."

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.