Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
پلک های بی آرایشش ، از همیشه معصومترش میکرد و حالا انگار یه بچه ی دو سه ساله جلوش خوابیده بود. مخصوصا با لب و دهنی که سس و خرده های کرپ روش به جا مونده بود. با صدای آرومی زیر لب زمزمه کرد :
– برای دردی که میکشی زیادی کوچولویی، همیشه بودی...
⋆──────⋆──────⋆
〇⧼ @jikook_ocean ⧽〇
╰───────────╮
ᯏ #Fic • #Snow • #Luna • #spoilpart7
– برای دردی که میکشی زیادی کوچولویی، همیشه بودی...
⋆──────⋆──────⋆
〇⧼ @jikook_ocean ⧽〇
╰───────────╮
ᯏ #Fic • #Snow • #Luna • #spoilpart7