#داستان پیتر لینچ: شکارچی سهام هایی که در خیابان پنهان شدند«سهام های برنده در اطراف شما هستند... کافیست چشمانتان را باز کنید!»
کودکی در پسکوچه های بوستون سال ۱۹۵۴، پسر ۱۱ ساله ای به نام "پیتر لینچ"، هر صبح قبل از مدرسه، کیف گلف ثروتمندان را در کلوب "The Brae Burn" حمل میکرد. او از شنیدن صحبتهای سرمایه گذاران درباره ی سهام ها شگفت زده بود. یک روز، یکی از آنها به شوخی گفت: «پسرم، اگر میخواهی پولدار شوی، به جای کیف بانی، خودت سهامدار شو!»
این جمله در ذهن پیتر جوان ماند. تا ۱۵ سالگی، تمام پولهایش را جمع کرد و سهام "Flying Tiger" را خرید؛ شرکتی که هواپیماهای باری را مدیریت میکرد. دو سال بعد، سهامش سه برابر شد! پیتر فهمید: «بازار سهام، بازی ثروتمندان نیست... بازیِ هوشمندان است!»
دانشگاه و درخشش در تاریکیپیتر در دانشگاه بوستون رشته ی تاریخ خواند، اما عاشق اعداد بود. یک شب در کتابخانه، کتاب «سهام عادی و سود غیرعادی» اثر فیلیپ فیشر را پیدا کرد. تمام شب را بیدار ماند و زیر جمله ی «شرکت های خوب را پیدا کن و تا ابد نگه دار!» خط کشید.
پس از فارغ التحصیلی، به صورت اتفاقی در شرکت "فیدلیتی" به عنوان کارآموز شروع به کار کرد. مدیرش، جورج سالیوان، از اشتیاق او شگفت زده شد: «این پسر یک رادار سهامی دارد!»
جادوگری در صندوق "مگلان"در ۱۹۷۷، زمانی که پیتر ۳۳ ساله شد، مدیر صندوق "مگلان فیدلیتی" شد. این صندوق که تنها ۲۰ میلیون دلار دارایی داشت، به زودی به یک افسانه تبدیل شد. لینچ هر ماه ۱۰۰۰ شرکت را تحلیل میکرد و گاهی در سوپرمارکت محله، ایده های سرمایه گذاری پیدا میکرد!
- نمونه ی معروف: روزی همسرش از کیفیت لباس های فروشگاه "هاینز" تعریف کرد. پیتر تحقیقاتش را شروع کرد و سهام این شرکت را خرید که سودی ۳۰۰ درصدی داشت!
- رکوردشکنی: در ۱۳ سال مدیریتش، دارایی صندوق از ۲۰ میلیون به ۱۴ میلیارد دلار رسید و میانگین بازدهی سالانه اش ۲۹٪ بود ؛ دو برابر شاخص S&P 500!
فلسفه ی سرمایه گذاری؛ از سوپرمارکت تا وال استریت لینچ به مردم عادی میگفت: «شما از وال استریت جلوترید! هر محصولی که دوست دارید، ممکن است یک سهام طلایی باشد.»
- تاکو بل: وقتی فرزندانش عاشق غذای این رستوران شدند، سهامش را خرید و ۱۰ برابر سود کرد.
- دانکین دونات: پس از دیدن صفهای طولانی هر صبح، سهام این شرکت را کشف کرد.
او در کتاب معروفش «One Up On Wall Street» نوشت: «اگر از یک محصول خوشت آمد، برو ببین آیا شرکتش سهامی دارد؟ این اولین قدم برای ثروتمند شدن است!»
بازنشستگی زودهنگام؛ وقتی خانواده برنده میشوددر ۴۶ سالگی، پیتر در اوج شهرت تصمیم گرفت از مدیریت صندوق کناره گیری کند. دلیلش؟ «میخواهم قبل از اینکه دخترم به دانشگاه برود، پدری کنارش باشم.»
او در خاطراتش نوشت: «هیچ سهامی به اندازه ی لحظه های ازدست رفته ی خانواده ارزش ندارد.»
نویسندگی و آموزش به مردمپس از بازنشستگی، لینچ وقتش را به نوشتن کتاب و آموزش سرمایه گذاری به افراد عادی گذاشت. کتاب هایش پر از داستان های ساده بودند، مثلاً: «اگر همسایه تان از یک کالای جدید راضی است، احتمالاً شرکت سازنده اش سهام خوبی دارد!»
جمله ی معروفش به تازه کارها: «هرگز در چیزی که نمیتوانی شکلش را بکشی سرمایه گذاری نکن!»
زندگی ساده ی مردی که بازار را شکست دادبا وجود ثروت میلیونی، پیتر لینچ در یک خانه ی متوسط در بوستون زندگی میکرد و ماشینش یک فورد قدیمی بود. روزی یک خبرنگار پرسید: «چرا مثل بقیه میلیونرها تجملات ندارید؟»
جواب داد: «ثروت واقعی این است که هر روز صبح با اشتیاق از خواب بیدار شوی... و من این را دارم!»
درس های پیتر لینچ برای همه- ۱۰۰۰٪ تحقیق کن: قبل از خرید سهام، حداقل یک ساعت در مورد شرکت تحقیق کن.
- از هیاهو فرار کن: اخبار روزانه ی وال استریت را نادیده بگیر؛ تمرکزت را روی شرکت بگذار.
- صبر کن، اما نه زیاد: اگر دلیلی برای خرید داشته ای، برای فروش هم دلیل میخواهی!
پایان داستان:پیتر لینچ، کیف بان سابق بوستون، ثابت کرد که هیچکس نمیتواند بازار را پیشبینی کند، اما هرکس میتواند چشمانش را باز کند! او نه با فرمول های پیچیده، که با نگاه کردن به دنیای اطرافش، به افسانه ی سرمایه گذاری تبدیل شد. 📊🏌️
«سرمایه گذاری یک ماراتن است، نه دو سرعت... و برنده کسی است که مسیر را با چشمان باز بدود.»
🌐
صندوق یاب