گلگشت(۵)
اینبار مهمان دیاری هستیم که مردم و حاکم و پاسبانش، از دست گروهی راهزن آسایش ندارند. بزرگان همفکری میکنند و میگویند:« سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل/چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل». پس جمعی کارآزموده را هنگام غارت دزدان، به پناهگاه آنان میفرستند تا بعد از بازگشت و بهخوابرفتن، دستگیر کنندشان.
اسیران که به دربار آورده میشوند، وزیرْ جوانِ نوخطی را بینشان میبیند، قصد نجاتش میکند و شفاعت را آغاز. پادشاه ابتدا ساز مخالف میزند که:«پرتوِ نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است/تربیتْ نااهل را چون گِردَکان بر گنبد است». وزیر پاسخ میدهد:« سگِ اصحابکهف روزی چند/پیِ نیکان گرفت و مردم شد». ندیمان که به کمک میآیند، سلطان رضایت میدهد و میگوید:«بخشیدم، اگرچه مصلحت ندیدم».
خلاصه، بند از دست جوان باز میشود، بزرگ میشود، محاضره میآموزد، رشد میکند و استاد میبیند، تاآنکه...
#سهگونه
خوب، اینجا سلطان و وزیر سخنان حکیمانه میزنند و دستکم درظاهر، هر دو میتواند درست باشد. نظر شما به کدام نزدیکتر است؟ انتساب یا اکتساب؟ نظر سعدی و پایان حکایت را از زبان خودش بخوانیم.
اینبار مهمان دیاری هستیم که مردم و حاکم و پاسبانش، از دست گروهی راهزن آسایش ندارند. بزرگان همفکری میکنند و میگویند:« سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل/چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل». پس جمعی کارآزموده را هنگام غارت دزدان، به پناهگاه آنان میفرستند تا بعد از بازگشت و بهخوابرفتن، دستگیر کنندشان.
اسیران که به دربار آورده میشوند، وزیرْ جوانِ نوخطی را بینشان میبیند، قصد نجاتش میکند و شفاعت را آغاز. پادشاه ابتدا ساز مخالف میزند که:«پرتوِ نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است/تربیتْ نااهل را چون گِردَکان بر گنبد است». وزیر پاسخ میدهد:« سگِ اصحابکهف روزی چند/پیِ نیکان گرفت و مردم شد». ندیمان که به کمک میآیند، سلطان رضایت میدهد و میگوید:«بخشیدم، اگرچه مصلحت ندیدم».
خلاصه، بند از دست جوان باز میشود، بزرگ میشود، محاضره میآموزد، رشد میکند و استاد میبیند، تاآنکه...
#سهگونه
خوب، اینجا سلطان و وزیر سخنان حکیمانه میزنند و دستکم درظاهر، هر دو میتواند درست باشد. نظر شما به کدام نزدیکتر است؟ انتساب یا اکتساب؟ نظر سعدی و پایان حکایت را از زبان خودش بخوانیم.