احساس میکنم هیچوقت قرار نیست تنهایی مسافرت برم، اونطور که دلم میخواد لباس بپوشم، اون تتویی که معنیشو فقط خودم میدونمو رو تنم بزنم، احساس میکنم هیچوقت قرار نیست خونهای که میخوامو داشته باشم یا چهار صبح لب ساحل نهنگارو نگاه کنم. احساس میکنم هیچوقت قرار نیست عکسایی که دوست دارمو بگیرم، هیچوقت قرار نیست طلوعو از رو سیوسهپل تماشا کنم، هیچوقت قرار نیست روز تولدم سورپرایز شم، هیچوقت قرار نیست خوشحال باشم و خب میدونی این هیچوقتها خیلی منو میترسونن...