مجلهٔ انترناسیونالیسم 🚩


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Siyosat


هر شکلی از ناسیونالیسم ارتجاعی و در خدمت طبقهٔ حاکم سرمایه‌دار است!
کارگران جهان متحد شوید!
ارتباط:
@Adlvlin
@LeninistBolshevik

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
Siyosat
Statistika
Postlar filtri


کمونیسم برای نوآموزان dan repost
فاشیسم،_پیش‌زمینه‌ها،_عناصر_ایدئولوژیک_و_پیامدهای_آن،_حسن_معارفی‌پور.pdf
4.6Mb
بعد از مدتهای طولانی کار و تحقیق در شاخه ها و رشته های مختلف دانشگاهی و نوشتن مقالات آکادمیک و سیاسی غیرآکادمیک، بعد از کلنجاررفتن‌های فراوان با خودم و تلاش برای رقیق‌تر کردن افکار و اندیشه‌هایم در حوزة مارکسیسم و سوسیالیسم علمی، بعد از بررسی انواع مختلف مکاتب مارکسیستی و غیر مارکسیستی بالاخره به این نتیجه رسیدم که این سلسله مقالات را که در فواصل زمانی بین سال 2013 تا 2023 هرکدام با اهداف مشخصی نوشته شده‌اند، را مطابق با متن اولیه بازنویسی و ادیت و برای چاپ آماده کنم. نگارندة این سطور هرگز ادعا ندارد که تمام این سطور از لحاظ فرم و محتوا به‌عنوان کاری "علمی" و آکادمیک باید نگاه شوند. به خاطر شکست دیوار اختناق سانسور دولتی و کالایی شدن کتاب این مجموعه مقالات که بخشی از آن اینجا و آنجا به شکل دیگری منتشر شده اند را در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌دهم. امید است این تحقیق بتواند در توهم زدایی حتی تعداد اندکی به فاشیسم کمک کند.


طلافروش‌ها و وکیل‌ها کم‌تر از کارگران مالیات پرداخته‌اند

در پایان سال ۱۴۰۰ در حالی که کارگران به طور متوسط در یک سال ۸ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان مالیات پرداختند، وکلا ۲ میلیون تومان، موبایل فروش‌ها نزدیک ۳ میلیون و طلافروش‌ها ۶ میلیون مالیات پرداختند. این یعنی خرده‌بورژوازی از زیر بار مالیات فرار می‌کند، ولی کارگران مجبور به پرداخت مالیات هستند ولی مالیات جمع‌آوری شده برای تأمین منافع و رضایت همین خرده‌بورژوازی خرج می‌شود.


«ممکن است در دوران جدید، پیروان مارکسیسم از توانایی ذهنی لازم برای ادامه دادن مسیر علم و تحلیل ویژگی‌های ثابت و خاص تکامل اجتماعی برخوردار نباشند. عدم تحلیل علمی حرکت واقعیت، به ناگزیر به بازتابی تحریف‌شده از واقعیت اجتماعی می‌انجامد؛ و خطای نظری، به نوبه خود، به خطای سیاسی منجر می‌شود.»

«عدم تحلیل علمی به معنای عدم وجود استراتژی انقلابی است. بدون استراتژی، تاکتیک به تاکتیک‌بازی تبدیل می‌شود، انعطاف‌پذیری به دنباله‌روی، احتیاط به تسلیم، تأمل به تردید، استواری به فرقه‌گرایی، تبلیغات به برنامه‌بازی، و تهییج به عوام‌فریبی بدل می‌گردد. آزادی، آگاهی از ضرورت است؛ و آگاهی از واقعیت اجتماعی، شرط لازم برای نظریه‌ای است که از قیدوبندهای کورکننده رها شده باشد.»

«(...) مارکسیسم، مانند هر علم دیگری، از بی‌اعتباری که توسط دشمنان ایجاد شده و توسط دوستان تقویت می‌شود، هراسی ندارد. قدرت علم در حقیقت نهفته است، یعنی در توانایی آن برای بازتاب واقعیت. حقیقت، نیروی مارکسیسم است. باقی مسائل به فرآیند گسترش علم و مبارزه برای اجرای مارکسیسم تعلق دارد، به چرخه‌های پیشروی و عقب‌گرد مربوط می‌شود.»
— آریگو چروتو، «مبارزه کمونیستی»، دسامبر ۱۹۸۹


Lotta Comunista dan repost
«Può accadere che i seguaci del marxismo in una nuova epoca dimostrino una incapacità soggettiva a proseguire lungo il cammino della scienza e ad analizzare i caratteri costanti e i caratteri specifici dell’evoluzione sociale. L’assenza di un'analisi scientifica del movimento della realtà porta inevitabilmente ad una distorta rappresentazione della realtà sociale; l'errore teorico conduce, a sua volta, all’errore politico.»


«(...) Come ogni scienza, il marxismo non teme il discredito provocato dagli avversari e favorito dagli amici. La forza della scienza è nella verità, ossia nella sua capacità di rappresentare il reale. La verità è la forza del marxismo. Il resto appartiene al processo di diffusione della scienza e alla lotta per l'applicazione del marxismo, appartiene ai cicli di avanzata e di ritardo». Arrigo Cervetto, lotta comunista, dicembre 1989


حساب‌هایی که با هم جور در نمی‌آیند

سال جدید. وضعیت فعلی جنگ غزه به شرح زیر است. ترکیه تحت حکومت مستبدانه رجب طیب اردوغان، در آزادسازی سوریه از دست دیکتاتور بشار اسد مشارکت کرده و از گروه‌های شبه‌نظامی سنی تحت رهبری الجولانی حمایت کرده است. این گروه‌ها تاکنون به دلیل ارتباط با القاعده و دولت اسلامی داعش متهم به تروریسم بوده‌اند. هدف اصلی ترکیه جلوگیری از اتحاد کردهای سوریه با کردهای ترکیه در راستای تشکیل یک کردستان مستقل است. به همین دلیل، آنکارا در حال ایجاد یک منطقه حائل در امتداد مرز است و از روش‌های پاک‌سازی قومی نیز استفاده می‌کند. سوریه اسد، همراه با دولت عراق و گروه‌های حزب‌الله در لبنان، بخشی از یک محور شیعه در حال گسترش تحت رهبری ایران بود که از تهران تا مدیترانه امتداد داشت. این محور نوعی بازدارنده بود که تحت پوشش آن، رژیم آیت‌الله‌ها قصد داشت بمب اتمی خود را بسازد و تل‌آویو را تحت فشار قرار دهد. حتی روسیه پوتین نیز از این موضوع ضربه خورده است.

واقعیت این است که رژیم جدید از شبکه اخوان‌المسلمین بهره‌مند خواهد شد و از حمایت قطر با سرمایه‌داران گاز آن برخوردار است. این موضوع عربستان سعودی و سرمایه‌داران نفتی آن را نگران کرده است، چرا که اخوان‌المسلمین را نوعی اسلام جمهوری‌خواه می‌بینند که مشروعیت خاندان سعودی در مدیریت مکه و درآمدهای نفتی را زیر سوال می‌برد. به همین دلیل، عربستان سعودی به ایالات متحده و اسرائیل نزدیک‌تر شده و با پذیرش توافق‌نامه‌های ابراهیم و برنامه‌های سرمایه‌گذاری چند میلیاردی آن، اکنون به یک تعهد کلی برای تشکیل یک دولت فلسطینی در سرزمین‌های اشغالی در آینده راضی شده است. در اینجا، حکومت خودگردان فلسطینی، حماس را که از حمایت ترکیه برخوردار است، متهم می‌کند که با توافق اسرائیل در غزه مستقر شده‌است. این حکومت خودگردان در حال آماده‌سازی برای توافق‌نامه‌های ابراهیم است و تلاش می‌کند تا کرانه باختری را از شورش‌های اسلام‌گرایانه پاک‌سازی کند، اما به همین دلیل، خود نیز متهم به همکاری با اسرائیل شده‌است. از سوی دیگر، کردهای سوریه نیز از حمایت واشنگتن برخوردارند و خود را طرفدار اسرائیل می‌دانند.

سرتان گیج رفت؟ اینجاست که پیچیدگی‌های خاورمیانه آشکار می‌شود. معادلات برای ایدئولوژی‌های دموکراتیک‌سازی بهار عربی و حتی کمتر برای اسطوره‌های ملی‌گرایی، چه عربی، چه ترکی، چه ایرانی، چه کردی یا فلسطینی، به هم نمی‌خورند. حمایت از خودمختاری کردها به معنای رها کردن فلسطینی‌ها است، و سرنوشت غزه به معاملات بین بورژوازی ترکیه، امیرنشین‌های گاز و پادشاهان نفت بستگی دارد. در همین حال، در غزه، پس از کشتار ۷ اکتبر، انتقام‌جویی اسرائیل ادامه دارد که یادآور قتل‌عام‌های عهد عتیق است، و سرما نیز جان کودکان را می‌گیرد. بار دیگر: تنها وحدت انقلابی پرولتاریا می‌تواند به این بربریت پایان دهد.

لوتتا کمونیستا (مبارزه کمونیستی)


سوسیالیست‌های خلقی (پوپولیست‌ها) در تحلیل‌شان از واقعیت روسیه روشی ذهنی و ایده‌آلیستی را به کار می‌بستند که به کمکش فقط ممکن بود وجوهی را تشخیص داد که روسیه را از دیگر کشورها متمایز می‌کرد. آنان درنتیجه، قادر به شناخت عوامل تعیین‌کننده‌ی مشترک میان واقعیت روسیه با دیگر کشورهای سرمایه‌داری (یعنی، روابط تولید) نبودند. لنین با وارونه‌ساختن این روش، ازنو، درستی روشی را اثبات کرد که با کاربردش می‌توانست – حتی در روسیه – به‌طور عینی تشخیص دهد کدام روابط و پدیده‌های اجتماعیِ ذاتی روابط غالب تولید در کار بوده و خواهند بود. کاربرد این روش هم‌چنین امکان دستیابی به درکی عینی، و نه‌فقط ذهنی، از همه‌ی پدیده‌های سیاسی‌ای را فراهم می‌کند که برسازنده‌ی سازوکار روساختی حرکتِ نهفته در پس همه‌ی روابط اجتماعی‌اند. اما این تنها دستاورد روشی لنین نبود. او هم‌چنین ازنو درستی روشی را اثبات کرد که با کاربردش می‌تواند بر اساس خصوصیت‌های تیپیک یک واقعیت اجتماعی معین – و تنها به اتکای همین خصوصیت‌ها – همه‌ی وجوه منحصربه‌فرد آن، یا به‌عبارت دیگر، خودویژگی‌هایش را بررسی کند.

و این‌جاست که «خودویژگی»، «اَشکال خودویژه» و «تفاوت‌های ملی»، و به‌عبارت دیگر، همه‌ی آن وجوهی که تنها اپورتونیست‌های احمق با سطحی‌نگری متافیزیکی‌شان می‌توانند «تازه» قلمداد کنند، سرشت بوالهوسانه و ذهنی‌شان را از دست می‌دهند و به ایده‌هایی علمی بدل می‌شوند که تنها مارکسیسم قادر به تحقق، انکشاف و معنادادن انضمامی به آن‌ها در چارچوب یک تحلیل کلی است.


شکل‌بندی‌های اجتماعی‌‌ـ‌اقتصادی و حزب انقلابی

فصل نخست از کتاب مبارزات طبقاتی و حزب انقلابی (۱۹۶۴)

نوشتهٔ آرریگو چروتتو (ترجمهٔ منصور دیجور)


بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی هم نمی‌تواند وجود داشته باشد
لنین به‌تأکید گفته است بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی هم نمی‌تواند وجود داشته باشد. گفته‌ی او به‌ظاهر سهل و در باطن ممتنع است؛ چراکه مراد لنین از تئوری انقلابی، از آن‌چه با خوانش صوری و سرسری نوشته‌های سیاسی‌اش می‌توان دریافت بس پیچیده‌تر است. تئوری لنینیستی، به‌معنای دقیق کلمه، حاصل تحلیلی ژرف و علمی از واقعیت اجتماعی، و هم‌زمان، وسیله‌ای طبقاتی برای عمل در چارچوب ساخت‌های اقتصادی و روساخت‌های سیاسی جامعه‌ای تاریخاً معین است. اگر در مفهوم حزب لنینی تأمل کنیم، بی‌درنگ درمی‌یابیم که تئوری انقلابی لنین همان علم مارکسیستی است؛ و پرسش از خاستگاه‌های علمیِ عمل سیاسی فوراً در برابرمان قد علم می‌کند. این بدان معناست که درک مفهوم لنینی حزب ممکن نیست مگر از راه درک کامل تحلیل علمی ساختار اقتصادی‌ای که – نزد مارکس و لنین – پایه و شالوده‌ی آن است. بدون این پایه‌ی علمی، حزب لنینی به تندیسی – چه‌بسا غول‌آسا، اما – سست و بی‌پایه از اراده‌ی سیاسی، نظریه‌ی قدرت و نظریه‌ی سازماندهی می‌ماند.

تمثیل بالا تبیین می‌کند که چرا پذیرش صوری این یا آن تز لنینی، هنوز به‌معنای هضم و جذب تئوری انقلابی، یا به‌عبارت دیگر، هضم و جذب مفهوم علمیِ عام و پایه‌ای لنینیسم نیست.

بنابراین، مفهوم حزب لنینی نتیجه‌ی یک تحلیل اقتصادی مارکسیستی است که بدون آن حتی پیدایش نطفه‌ی تشکیلات حزب ممکن نیست. این مسیر دیالکتیکی را حتی در سرگذشت زندگی لنین در مقام یک مارکسیست می‌توان مشاهده کرد. پس مسئله‌ای که در این‌جا باید برخوردی دقیق با آن کرد چگونگی هضم و جذب تئوری انقلابی است.

اما برخورد دقیق با این مسئله به‌معنای آن است که دقیقاً بدانیم طبقه‌ی کارگر ایتالیا، در تاریخ خود، به چه شکل‌های ویژه‌ای تئوری مارکسیستی را درک کرده است. ما برای سنجش سطح هضم و جذب تئوری مارکسیستی و متعاقباً – اگر معادله‌ی علم‌ـ‌استراتژی‌ـ‌حزب را درست فرض کنیم – سطح بلوغ حزب انقلابی در ایتالیا، شاخصی مهم در دست داریم. و این شاخصْ فقدان پژوهشی است که با کاربرد روش علمی سرمایه‌ی مارکس، به تاریخ و سیر انکشاف سرمایه‌داری در ایتالیا پرداخته و توانسته باشد از این نظر با کتاب لنین، انکشاف سرمایه‌داری در روسیه، هم‌آوردی کند.


موضعتان در برابر موج نفرت‌پراکنی و افغان‌ستیزی چیست؟
So‘rovnoma
  •   موافق اخراج همهٔ افغان‌ها هستم
  •   موافق اخراج افغان‌های بدون مجوز هستم
  •   برایم مهم نیست
  •   مخالف اخراج افغان‌ها هستم ولی فعالانه کاری نمی‌کنم
  •   مخالف اخراج افغان‌ها هستم و فعالانه علیه این جوسازی‌ها در جمع‌های حضوری و مجازی صحبت می‌کنم
  •   چون افغان‌ها ایرانی نیستند برایم در درجهٔ دوم اهمیت قرار دارند
74 ta ovoz


متأسفانه شاهد سکوت خفت‌آلود چپ در برابر موج افغان‌ستیزی موجود که حمله‌ای علیه طبقهٔ ما است هستیم. چپی که نسبت به موج حمله به چندین میلیون عضو از طبقهٔ خود بی‌اعتناست را نمی‌توان نمایندهٔ طبقهٔ کارگر که جهانی است دانست. چپ ما هنوز از بند ملی‌گرایی چه محلی و چه ایرانی نگسسته است و ریشهٔ این پیوند هم نفوذ خرده‌بورژوازی در جریان چپ است. چپ تا زمانی انترناسیونالیسم و استقلال طبقاتی را در رأس برنامه‌های خود قرار نداده است، یعنی حملهٔ همزمان به هر شکلی از ملی‌گرایی و وطن‌دوستی با هر نامی، چه ایرانی، چه ترکی و کردی، یا افغان، و به خرده‌بورژوازی در اشکال مختلف آن، نمی‌تواند در برابر طوفان‌های پیش رو استراتژی مشخصی داشته باشد و لاجرم در مسیر تاریخ بازیگر بی‌عملی خواهد بود همانطور که اکنون در برابر موج مهاجرستیزی بی‌عمل و بی‌اعتناست.


این واقعیت مهاجرستیزی و نژادپرستی است! اگر در برابر این سکوت کنید سراغ شما و عزیزانتان هم خواهد آمد!


گفتم افغانی حیوونه حیوون وحشی هم خودش هم توله ش رو باید کشت


مجلهٔ انترناسیونالیسم 🚩 dan repost
در مهاجرستیزی و بیگانه‌ستیزی نه تنها تفاوتی میان اصولگرا و اصلاح‌طلب نیست، بلکه تفاوتی میان طرفدار حکومت و برانداز هم نیست. حتی تفاوتی میان برانداز راست و چپ هم نیست. همهٔ جناح‌های سرمایه در لزوم استثمار کارگران و تفرقه انداختن میان آن‌ها برای شکستن هرگونه مقاومتی از سوی طبقهٔ کارگر متفق‌القول هستند. تنها انترناسیونالیسم می‌تواند به این توحش پایان دهد: کارگر وطن ندارد، وطن ما کل جهان است! همهٔ کارگران از همه‌جا، خوش‌آمدید! کارگران جهان متحد شوید! 🚩🚩🚩


مجلهٔ انترناسیونالیسم 🚩 dan repost
کدام یک را دشمن خود می‌دانید؟
So‘rovnoma
  •   کارگر افغان ساکن ایران
  •   سرمایه‌دار ایرانی
  •   هر دو
  •   هیچ‌کدام
689 ta ovoz


مجلهٔ انترناسیونالیسم 🚩 dan repost
کنفرانس در مورد جنگ خاورمیانه و استراتژی انترناسیونالیستی با شعار «اتحاد کارگران عرب و اسرائیلی» به سه زبان ایتالیایی، عربی و عبری 🚩🚩🚩


صدای انترناسیونالیستی dan repost
سقوط‌رژیم‌اسد.pdf
899.6Kb
سقوط رژیم اسد در سوریه: یک جلاد سقوط کرد، دیگران جنگ‌ها، کشتارها و هرج‌ومرج بیشتری خواهند آورد!

ترجمه ای از جریان کمونیست بین المللی

امروز رسانه‌ها تصاویر توحش‌های رژیم بشار اسد (مانند تصاویر زندان شوم صیدنایا) را به نمایش می گذارند در حالی که مردم برای «پایان کابوس» جشن شادی برپا می‌کنند. اما این احساس آرامش از پایان این رژیم وحشت، چیزی جز یک توهم بیهوده نیست.

حقیقت این است که مردم (در سوریه و سایر نقاط جهان) قربانی یک فریب جنایتکارانه جدید و نمونه دیگری از ریاکاری فریبکارانه طبقه حاکم هستند: اینکه مردم را متقاعد کنند که تنها اسد مسئولیت توحش جنگ و فلاکت را به عهده داشت، «دیوانه‌ای» بود که باید متوقف می‌شد تا صلح و ثبات بازگردد.

در واقع، تمام امپریالیست‌ها، از کوچک‌ترین قدرت‌های منطقه‌ای تا قدرت‌های بزرگ جهانی، به‌طور بی‌شرمانه‌ای در جنایات رژیم دخیل بوده‌اند...

جهادی ‎ها و نیروهای مختلفی مانند تحریر الشام و ارتش ملی سوریه با حمله برق آسای خود...

اگر چه کشتارها کار حاکمان جهان، یعنی بورژوازی، چه مستبد و چه دموکراتیک است، اما پیش از هر چیز نتیجه منطقی سرمایه‌داری...

#کمونیست_چپ


صدای انترناسیونالیستی dan repost
مفهوم مبارزه مستقل کارگری

مبارزه مستقل کارگری به مفهوم استقلال کارگران در مبارزه علیه سرمایه از هر گونه نهاد سرمایه چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون است. متاسفانه مفهوم مبارزه مستقل کارگری از سوی چپ سرمایه مسخ شده و یک تعبیر سرمایه پسند از آن داده می‌شود. مبارزه مستقل کارگری را در استقلال از رژیم حاکم و  نه سرمایه تعریف می‌کنند و برای آنها غیر از شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر، مابقی نهادهای کارگری محسوب می‌شوند.

استقلال سیاسی طبقه کارگر به مفهوم این است که پرولتاریا تحت هیچ شرایطی هیچگونه ائتلاف سیاسی با گرایشات متفاوت سرمایه انجام نمی‌دهد. استقلال طبقه کارگر  نه تنها پرولتاریا را تضعیف نمیکند بلکه باعث میشود طبقه کارگر به عنوان یک طبقه اجتماعی در حوادث اجتماعی ظاهر شود و مهر طبقاتی خود را بر تحولات بزند. پرولتاریا استقلال خود را از طریق کمیته های کارخانه، کمیته‌های اعتصاب، مجامع عمومی و... مبارزه طبقاتی حفظ می‌کند.

اگر چه جنبش کارگری به نقش بورژوایی و ارتجاعی اتحادیه‌های کارگری در سرمایه‌داری متروپل تاحدودی آگاه است‌، اما در سرمایه‌داری پیرامونی و بخصوص در کشورهای دیکتاتوری چون ایران که دولت از تاسیس اتحادیه‌های کارگری ممانعت می‌کند و آنرا غیرقانونی اعلام می‌دارد، دستاویزی برای چپ سرمایه بوجود آورده است تا مبارزات کارگری را در راستای خواست به رسمیت شناخته شدن اتحادیه‌های کارگری به عنوان تشکل های مستقل کارگری از طرف دولت منحرف کند.

یکی از مهلک‌ترین سم‌ها که از سوی چپ سرمایه پخش می‌شود و موجب توهم در طبقه کارگر می‌شود این است که، پیام ها و همبستگی‌های کاغذی اتحادیه‌های کارگری یا نامه نگاری روسای اتحادیه‌های کارگری با مسئولین جمهوری اسلامی، که بخشی از سیاست امپریالیستی کشورهای غربی برای تحت فشار قرار دادن بورژوازی ننگین اسلامی است را همبستگی طبقاتی کارگران اروپا یا جهان با طبقه کارگر ایران جا زده می‌شود، این مسئله مانع شکل‌گیری همبستگی واقعی بین گردان‌های مختلف اردوی کار می‌شود. همان اتحادیه‌هایی که لیست سیاه از کارگران مبارز تهیه می‌کنند، در مرگ ملکه الیزابت سوگوار می‌شوند و اعتصابات کارگری را کنسل می‌کنند.

برگرفته از کتابچه «منشور مطالبات حداقلی یا منشور مهار مبارزه طبقاتی». کتابچه را بخوانید و خواندن آن را به دیگران توصیه کنید.

#کمونیست_چپ

تماس از طریق تلگرام:
@internationalists
کانال تلگرام:
https://t.me/intvoice
ایمیل:
contact@internationalistvoice.org
وبسایت:
www.internationalistvoice.org
ایکس(توییترسابق) :
https://twitter.com/int_voice


صدای انترناسیونالیستی dan repost
یا سوسیالیسم یا بربریت!

در جهانی که هر روز بیش از پیش درگیر تشدید تنش‌های امپریالیستی و بحران‌های زنجیره‌ای ناشی از آن است، بشریت با انتخابی حیاتی و سرنوشت‌ساز روبروست: سوسیالیسم یا بربریت.

گزارش اخیر انستیتوی بین‌المللی پژوهش‌های صلح استکهلم (سیپری) بار دیگر این حقیقت تلخ را نمایان می‌سازد: جنگ‌ها و تنش‌های جهانی به اقیانوسی از سود برای صاحبان صنایع تسلیحاتی بدل شده‌اند، اما بهای آن را طبقه کارگر با خون و جان خود می‌پردازد.

از جنگ اوکراین تا تنش‌های خاورمیانه و شرق آسیا، تولید و فروش تسلیحات به سطوح بی‌سابقه‌ای رسیده است. در این میان، شرکت‌های تسلیحاتی، از آمریکا و اروپا گرفته تا روسیه و آسیا، این بحران‌ها را به ابزاری برای انباشت بی‌پایان سرمایه بدل کرده‌اند. اما این سودهای کلان چگونه تأمین می‌شوند؟ با تشدید خشونت، گسترش کشتار و تحمیل سیاست‌های ریاضتی که مستقیماً زندگی و معیشت کارگران را نابود می‌کند.

در آمریکای شمالی، تقریباً نیمی از کل درآمد فروش تسلیحات جهانی به شرکت‌های آمریکایی اختصاص دارد. در اروپا، جنگ اوکراین تقاضا برای سلاح و مهمات را افزایش داده و سودهای هنگفتی نصیب شرکت‌های اروپایی کرده است. در روسیه، اقتصاد به خدمت تولید تسلیحات درآمده و در خاورمیانه و شرق آسیا، کشورهایی مانند اسرائیل، کره جنوبی و چین نقش‌های کلیدی در این مسابقه مرگبار تسلیحاتی بازی می‌کنند.

این روند، برخلاف تبلیغات صلح‌طلبانه جنگ‌افروزان، هر روز به تشدید تنش‌های امپریالیستی منجر می‌شود. اگر طبقه کارگر به میدان نیاید، اگر در جدال‌های طبقاتی از موضع طبقاتی خود وارد عمل نشود و اگر همچنان به‌عنوان قربانی منفعل در برابر این ماشین ویرانگر سر فرود آورد، سقوط بشریت به ورطه بربریت اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

امروز، بیش از هر زمان دیگری، اهمیت نقش طبقه کارگر به‌عنوان نیرویی انقلابی نمایان است. تنها با سازماندهی و مبارزه‌ای هدفمند می‌توان پایه‌های این نظام مخرب را متزلزل کرد و به‌جای آن، جامعه‌ای مبتنی بر نیازهای بشریت ساخت. طبقه کارگر، با مبارزه‌ای آگاهانه و متحد، نه تنها می‌تواند در برابر گانگسترهای بزرگ و کوچک امپریالیسم ایستادگی کند، بلکه می‌تواند آینده‌ای فارغ از جنگ، تنش های امپریالیستی، فقر و توحش سرمایه داری سازمان دهد.

بحران‌های زاییده سرمایه‌داری و امپریالیسم، تنها به ویرانی، جنگ، فقر، نابرابری و نابودی محیط زیست منتهی می‌شوند. رزا لوکزامبورگ، نظریه‌پرداز انقلابی قرن بیستم، به‌درستی هشدار داد: «جامعه یا به سمت سوسیالیسم حرکت می‌کند یا به بربریت سقوط خواهد کرد.» این سخن، نه صرفاً تحلیلی تاریخی، بلکه زنگ خطری برای زمانه ماست. سقوط به بربریت تنها در قالب جنگ‌های جهانی رخ نمی‌دهد؛ بلکه از طریق گسترش، تنش‌های امپریالیستی، جنگ‌های منطقه‌ای، فقر گسترش یافته، افزایش نابرابری و ویرانی محیط زیست نیز می‌تواند تحقق یابد.

انتخاب پیش روی ما روشن است: یا سوسیالیسم، یا بربریت! آینده به دست ماست.

#کمونیست_چپ

تماس از طریق تلگرام: 
@internationalists 
کانال تلگرام:
https://t.me/intvoice
ایمیل:
contact@internationalistvoice.org
وبسایت:
www.internationalistvoice.org
ایکس(توییترسابق) :
https://x.com/int_voice


‏اگر دنبالِ کتاب یا مجله‌ای هستید اینجا سرچ کنید؛ انگار همزمان در LibGen, Z-Lib, Sci-Hub, DuXiu و ... سرچ کردید. هدفِ این سایت آرشیوکردنِ کلِ میراثِ مکتوبِ بشریته. متن‌بازه؛ اگر روزی از کار بیفته دوباره یه جایِ دیگه بالا می‌آد. تا الان ۱ پتابایت آرشیوکرده.

www.annas-archive.org


استراتژی آمریکا که از دوران اوباما شروع شد مهار چین است. منتها هر یک از جناح‌های اصلی بورژوازی آمریکا تاکتیک‌های خودشان را برای این استراتژی دارند. ترامپ با جنگ اقتصادی و تنش مستقیم با چین سعی در مهار جاده ابریشم و پیشروی چین را داشت ولی دموکرات‌ها در دوران بایدن سیاست ایزوله کردن چین را از طریق تضعیف کشورهای نزدیک به چین چون روسیه، کره شمالی و ایران پیش بردند. جنگ روسیه-اوکراین (ناتو)، تحریم‌های بی‌سابقه علیه روسیه، کره شمالی و ایران در این راستا بودند. سیاست مهار چین توسط ترامپ ادامه خواهد یافت، منتها اشکال دیگری به خود خواهد گرفت. سیاست مهار چین به تشدید تنش‌های امپریالیستی منتهی خواهد شد که در بالا به آن اشاره شد.

طبقه کارگر باید دریابد که در ساختار سرمایه‌داری، چه دموکرات‌ها و چه جمهوری‌خواهان، همگی خدمت‌گزار سرمایه و نمایندگان منافع بورژوازی هستند و با انتخاب این یا آن حزب چیزی برای آنان تغییر نخواهد کرد. طبقه کارگر باید آگاه باشد که امید به تغییر از طریق انتخابات بورژوایی بی‌فایده است و تنها مبارزات متحدانه و سراسری می‌تواند زمینه را برای تحول واقعی و پایان دادن به استثمار و ستم سرمایه‌داری فراهم آورد. تنها از طریق مبارزه متحدانه، خودسازمان‌دهی و آگاهی طبقاتی است که طبقه کارگر می‌تواند با شرایط موجود مقابله کرده و در برابر سیاست‌های سرکوب‌گرانه ایستادگی کند.

طبقه کارگر یک طبقه جهانی است و به همین ترتیب، مبارزه طبقاتی نیز ماهیتی جهانی دارد. طبقه کارگر آمریکا، به عنوان بخشی مهم از طبقه کارگر جهانی، تنها می‌تواند بر حمایت و همبستگی طبقاتی کارگران سایر کشورها تکیه کند، نه اینکه به جناح‌های بورژوازی برای بهبود شرایط خود امید ببندد. تنها طبقه کارگر جهانی است که با مبارزه انترناسیونالیستی و طرح کیفرخواست خود علیه نظام سرمایه‌داری، از طریق انقلاب کمونیستی، می‌تواند به توحش سرمایه‌داری پایان داده و آینده‌ای روشن برای بشریت رقم بزند.

آینده متعلق به مبارزهٔ طبقاتی است!


پس از کمپین انتخاباتى غیر متداول با سنت دموکراسى بورژوازی، ترامپ با شعار «عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم» پیروز انتخابات شد. برخلاف کمپین‌های انتخاباتی قبلی که میلیاردرها و سلبریتی‌ها معمولاً از پشت صحنه، جناح مورد نظر خود را مورد حمایت قرار می‌دادند، این بار مستقیماً وارد کارزار شدند تا تنور انتخاباتی بیشتر داغ شود. پیشنهاد لاتاری روزانه یک میلیون دلاری ایلان ماسک برای افراد ثبت‌نام‌کننده به عنوان رأی‌دهنده، حتی با قوانین دموکراسی بورژوایی نیز مشکل‌ساز است. پیشنهاد پول یا مزایا برای تشویق به رأی دادن یا ثبت‌نام رأی‌دهندگان می‌تواند به عنوان رشوه تلقی شود و چهره دموکراسی بورژوازی را به شدت زیر سوال می‌برد. در جبهه دموکرات‌ها، آن‌ها به همراه رسانه‌های بین‌المللی همسو، با اشاره به خطر بازگشت فاشیسم، تلاش کردند تا با هشدار درباره بازگشت احتمالی ترامپ، مردم را ترغیب کنند که از کامالا هریس حمایت کنند.

با وجود استفاده از تمام ابزارها برای کشاندن مردم به پای صندوق‌های رأی، نرخ مشارکت در سال ۲۰۲۳ کمتر از سال ۲۰۲۰ بود. در انتخابات ۲۰۱۴، نرخ مشارکت حدود ۵۵.۷٪ بود، به این معنی که حدود ۱۰۰ میلیون نفر در انتخابات شرکت نکردند. در انتخابات ۲۰۲۰، این نرخ به ۶۸٪ رسید، یعنی حدود ۸۰ میلیون نفر از رأی دادن صرف‌نظر کردند. در انتخابات ۲۰۲۳، نرخ مشارکت به ۶۱.۳٪ کاهش یافت و تقریباً ۹۲.۵ میلیون نفر در انتخابات شرکت نکردند. در این انتخابات، ترامپ با کسب ۷۲.۲ میلیون رأی پیروز شد. اگرچه ترامپ در مقایسه با سال ۲۰۱۴ آراء بیشتری به دست آورد، اما به نظر می‌رسد آراء او کمتر از سال ۲۰۲۰ باشد، انتخاباتی که در آن شکست خورد. نه ترامپ و نه کامالا هریس گزینه‌های ایده‌آل جناح‌های بورژوای آمریکا نیستند؛ به عبارتی دیگر، بورژوازی آمریکا نتوانست مانند گذشته بازی انتخاباتی را به گونه‌ای مهندسی کند که بدون جنجال هیئت حاکمه جدید را تثبیت نماید.

ترامپ، با سیاست‌های پوپولیستی، وعده‌های توخالی و بهره‌گیری از خشم و ناامیدی مردم، خود را به عنوان ناجی و نماینده «مردم عادی» معرفی کرد. وعده‌های او برای بهبود وضعیت اقتصادی طبقه کارگر چیزی جز تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت تلخ افزایش نابرابری و استثمار بیشتر نیست.

ترامپ همواره از طریق تحریک احساسات ملی‌گرایانه و با تحریک تفرقه‌های قومی، نژادی و جنسیتی سعی دارد میان گروه‌های مختلف اجتماعی اختلاف بیندازد تا همبستگی و اتحاد طبقاتی را از میان ببرد. با ایجاد تفرقه میان کارگران سفیدپوست و مهاجران، سعی کرده است توجه‌ها را از مشکلات واقعی که سیستم سرمایه‌داری به وجود آورده است منحرف کند.

سیاست‌های ترامپ علیه مهاجران، اقلیت‌ها و اقشار آسیب‌پذیر اجتماعی نه تنها به افزایش تفرقه منجر می‌شود، بلکه از آن‌ها برای سرکوب مبارزات متحدانهٔ طبقهٔ کارگر بهره‌برداری خواهد کرد. به ویژه در دوران اوج بحران اقتصادی و نابرابری‌های اجتماعی، به معنای تشدید سیاست‌های سرکوب‌گرانه و استثمارگرایانه است.

ترامپ در دوران ریاست‌جمهوری قبلی خود بارها و بارها نشان داد که اولویتش منافع طبقه سرمایه‌دار است. او با کاهش مالیات برای سرمایه‌داران و شرکت‌های بزرگ و تقویت قوانین ضدکارگری، سیاست‌های روشنی در راستای خدمت به بورژوازی داشت. حال، بازگشت او به قدرت نه تنها به تداوم این سیاست‌ها خواهد انجامید بلکه سرکوب اعتراضات کارگری و اجتماعی را تشدید خواهد کرد. از سوی دیگر، نزدیکی او به چهره‌هایی مانند ایلان ماسک، که به صراحت با حقوق کارگران مخالفت کرده‌اند، نشان از دولتی دارد که علیه حقوق کارگران و برای منافع بی‌حد و مرز سرمایه‌داران تلاش خواهد کرد.

ترامپ در نقش یک صلح‌طلب ظاهر شد و ادعا کرد به جنگ اوکراین پایان می‌دهد و صلح را در خاورمیانه برقرار می‌کند و ظاهراً به اسرائیل گفته است تا ورود او به کاخ سفید کار را باید تمام کند. با این حال، ما شاهد افزایش تنش‌های امپریالیستی خواهیم بود نه به خاطر اینکه ترامپ انسان بی‌ثبات و غیرقابل پیش‌بینی است و معلوم نیست دست به چه اقداماتی خواهد زد بلکه به این خاطر که اولاً تنش‌ها محصول سرمایه‌داری انحطاط یافته است و ثانیاً تنش‌ها در سرمایه‌داری انحطاط‌یافته، شکل مخرب‌تری پیدا کرده است. به عبارت بهتر فارغ از اینکه چه کسی ساکن کاخ سفید شود، به لحاظ دیالکتیکی تنش‌های امپریالیستی خود را بروز خواهند داد.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.