@HavalI_behesht12
مارال
محمد نوری
"دختران ایل، فقط به دام جوانانی می افتادند که غزال را در بیابان و شاهین را در آسمان، به تیر می دوختند.
زنان ایل، تنها به مردانی دل می بستند که دستشان با تفنگ و پایشان با رکاب آشنا بود.
کار مردان ایل با تفنگ، به ویژه تفنگ پنج تیری بنام بِرنو، به عشق و عاشقی کشیده شده بود. تفنگ خوش دست و موشکاف و دور بُردی بود، ساخت یکی از شهرهای فرنگ بنام بِرنو.
لرها، این تفنگ را به نام آن شهر بِرنو می خواندند، برایش شعر می سرودند، دختر زیبا را بِرنو می گفتند، یار بلند بالا را بِرنو می خواندند. معلوم نبود که از میان زن و بِرنو، کدام یک را بیشتر دوست داشتند. هر مردی در آرزوی دو بِرنو بود: بِرنویی بر دوش و بِرنویی در آغوش .. "
محمد بهمنبیگی
نویسندهٔ ایرانی از ایل قشقایی استان فارس
🔊
مارال
محمد نوری
"دختران ایل، فقط به دام جوانانی می افتادند که غزال را در بیابان و شاهین را در آسمان، به تیر می دوختند.
زنان ایل، تنها به مردانی دل می بستند که دستشان با تفنگ و پایشان با رکاب آشنا بود.
کار مردان ایل با تفنگ، به ویژه تفنگ پنج تیری بنام بِرنو، به عشق و عاشقی کشیده شده بود. تفنگ خوش دست و موشکاف و دور بُردی بود، ساخت یکی از شهرهای فرنگ بنام بِرنو.
لرها، این تفنگ را به نام آن شهر بِرنو می خواندند، برایش شعر می سرودند، دختر زیبا را بِرنو می گفتند، یار بلند بالا را بِرنو می خواندند. معلوم نبود که از میان زن و بِرنو، کدام یک را بیشتر دوست داشتند. هر مردی در آرزوی دو بِرنو بود: بِرنویی بر دوش و بِرنویی در آغوش .. "
محمد بهمنبیگی
نویسندهٔ ایرانی از ایل قشقایی استان فارس
🔊