Postlar filtri


#اعتراف

سلام پسر ۱۸ سالم دیروز به من تجاوز کرد من هم مقاومت نکردم در کمال تعجب کیرش از باباش هم بزرگ تر بود تصمیم دارم از پدرش جدا شم و با خودش ازدواج کنم و هرشب منو بکنه وای چقدر حال داددد

-هر چی بیشتر میخونم بیشتر به عمق ماجرا پی میبرم😐



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

5.8k 0 91 1.3k 131

#اعتراف

سلام دخترم ۱۵
داییم زنداییم اولای عقدشون بود تابستون بود من و نوه ها خونه مادر بزرگم مونده بودیم داییم زنداییم تو اتاق بودن لباسام تو اتاق بود میخاستم بردارم من همیشه در میزنم این دفعه امدم در بزنم مادر بزرگم گفت چرا در میزنی برو بردار منم بدون در زدن رفتم داخل دیدم که چیز داییم دهن زنداییمه🤦🏻‍♀️😂هیچی دیگه زدم بیرون تا دوماه روم‌نمیشد نگاشون کنم

-یه نوش جان میگفتی خونسرد میومدی بیرون😂



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

9.9k 0 61 843 120

#اعتراف

سلام دخترم
خب من با یکی رفتم تو رابطه ۴ روز و خب به شدت بهش وابسته شدم من ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ با این پسر رفتم رابطه و ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ کات کردم و از دون موقع فقط باهم حرف میزنیم فابیم
امروز رفتم تک شاد دیدم یه عکس برام فرستاده بعد بگگرادنش عکس خودش و اکسشه که قبل من باهاش بوده و الان یعنی دنیا رو سرم خراب شده فقط میخام بمیرم من با هرکی بعد این رفتم تو رابطه هیچ حسی بهش نداشتم و همشون رو مخم بودن و فقط اینا میخاستم و میخام الان هم دارم دیوونه میشم نمیدونم چیکار کنم پسره هم تومور داره:)))💔
کمکم کنید لطفا

-سن نویسنده :۱۳



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

9.9k 0 15 986 109

#اعتراف

سلام به همه
دخترم 14 سالمه
این ماجرا بر میگرده به زمانی که 5 ساله بودم
رفته بودم خونه یکی از اقوام که پسر بزرگشون فکنم اون موقع 13 سالش بود و یه داداشم داشت که هم سن من بود و همبازیم بود خلاصه ما داشتیم بازی میکردیم با چند تا بچه دیگه که این نره خر اومد باهامون بازی کنه گفت من و اون تیم میشینیم بقیه باهم این کثافت منو برد تو اتاق بغلی که مثلا می خواست جای خوبی قایم بشیم منو گذاشت رو پاش چند دیقه گذشت دیدم دستشو داره میبره تو شلوارم منم یه دختر خجالتی مظلوم کم حرف انگار زبونم لال تر از قبل بود هیچی نمیگفتم یهو منو برداشت برد طبقه پایین و تو تاریکی بهم تجاوز کرد 🥲بعدشم بهم گفت به کسی چیزی نگم منه اسکلم مث خر حرفشو گوش کردم چون خیلی خیلی ترسیده بودم بعد از اون اتفاق مردیکه داشت خیلی عادی زندگیشو می‌کرد انگار نه انگار یه همچین بلایی سرم آورده منم که یه حس پوچی همیشه همراهم بود
ولی الان از اوایل 14 سالگیم شروع کردم خودمو دوباره ساختن و اون مظلوم بودن بی جارو گذاشتم کنار و دارم سعی میکنم اون طرفو ببخشم

اینم بگم که تا الان به هیچ کسی راجب این موضوع چیزی نگفتم ولی از این به بعد هیچ ترسی ندارم و حاضرم به تمام دنیا راجب اتفاقی که برام افتاده بگم

-بخشش؟پدوفیلارو باید گایید



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

9.1k 0 14 433 78

#اعتراف

پسری که میگه از دوست صمیمیت بدش میاد یعنی دوسش داره و برعکسه؟

-چرا گوزو به شقیقه ربط میدین😐😂


ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

6.6k 0 5 148 50

#اعتراف

سه شنبه شب ساعت ۱۰نیم تا ۱۱ شب داخل بیمارستان شهید بهشتی نوشهر پسره با دورس سفید و اینکه دست راستشم تتو بود

-برسونین به دستش دو زوج چفت بشن😂


ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

6.7k 0 5 365 44

#اعتراف

سلام دخترم ۱۸
من جدیدا با یه نفراشنا شدم خیلی پسر خوبیه همه جوره اوکیه و واقعا هم دوسم داره خودم اینو متوجه شدم ولی یه مشکلی که هست اصلا خرج نمیکنه وقتی میریم بیرون ساعت ها حتی یه اب معدنی هم نمیخره فقط در حد همون تعارف الکی حس میکنم کلا خسیسه ولی برای ماشینش خیلی خرج میکنه ولی وقتی بامن میادبیرون میگه پول ندارم منم واقعا دارم دیگه ازش زده میشم
به نظرتون چیکارکنم !!!

-یه چند بار به شوخی بگو مثلا عزیزم دهنمون خشک شد یه آب معدنی نمیخای به ما بدی؟ ببین چیکار میکنه،تو این دوره خیلی پسرا از ترس اینکه ازشون سو استفاده نشه این کارو میکنن



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

7.3k 0 8 635 49

#اعتراف

سلام پسرم
اگه شوگری وجود داری خودتو معرفی کن
نه بخاطر پولت بخاطر اینکه دیگه میدونم نمیخای بخاطر پول نداشتم ولم کنی:)

-به حق چیزای ندیده😶



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

6.8k 0 9 435 62

#اعتراف

این حرفام به عنوان یه نصیحت به دخترای همسن و سالمه نه اعتراف!
اوایل تابستون بود
من و دخترعمم خونه‌ی خالم بودیم
شبش تا صبح بیدار موندیم،خیلی حوصلمون سر رفته بود
دخترخالم زنگ زد به یکی از رفیقای پسرش
اونم خیلی یهویی پلن ریخت بریم صبحانه بیرون
اولش یکم سردرگم بودم و یه خوردم دلهره داشتم
اما با اصرار دخترعمم و دخترخالم قبول کردم
خلاصه اومد دنبال مون ما سوار ماشین شدیم تو راه یکی دیگه رو سوار کرد پسره گفت پسرخالمه
وسط راه متوجه شدیم
اصلا سمت کافه‌ها نرفتیم یه روستا پرت مارو بردن به بهونه ویلا
اونجا از دوتا شدن،چهارتا
اولش همینجوری نشسته بودیم هیچ حرفیم نمیزدیم
یکی از پسرای اونجا منو صدا زد که همراهش برم تو اتاق کارم داره
وقتی رفتم تو اتاق با تشک و دستمال مواجه شدم
اشهد خودمو خوندم
همش سعی می‌کرد بزور منو ببره
حتی خیلیم کتکم زد
وقتی گفتم لوکیشن فرستادم واسه رفیقم انگاری ترسید دیگه کاریم نداشت
قرار شد ببرن مارو خونه
اما باز با یه جای پرت تر مواجه شدیم،بالای کوه بود
کل راه میخواستم خودمو بندازم پایین
ولی مانعم شدن
میدونستم با بقیه کاری ندارن فقط انگار مشکل شون من بودم:/
اونجا با کلی التماس و زاری بالاخره راضی شدن کاری بهم نداشته باشن
البته دلیل اصلی ترسشون لوکیشن بود
بعد ها فهمیدیم اینا فراری بودن واسه همین ترسیده بودن
بعد کلی بدبختی رفتیم خونه
حدودا ۶ ماهه من افسرده‌ام و هنوز تو شک اون موضوعم
اتفاقی سرم در نیاوردن تو این حالم اگه قرار بود کاری کنن مطمئنم خودمو زنده نمیزاشتم.

خواهش میکنم دخترا سریع به پسرا اعتماد نکنید
و خواهشمندم دیت اول و جای شلوغ برین
و اگه رفیقتون ازتون درخواست کرد همراهمشون جایی برین،نرین
اینو گفتم لاقل شما تجربه نکنید ولی از تجربه‌ی من درس بگیرید

-اون دختر عمه و دختر خاله پفیوزت اونجا چه گهی میخوردن دقیقا؟ من جات بودم همه چیو میزاشتم کف دست خاله و عمم


ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

7.3k 0 20 101 80

#اعتراف

سلام به همه
دخترم
من داروسازی قبول شدم
اما همه میگن به درد نمیخوره و اشباع شده و کار نداری و فلان و بهمان
شما نظرتون چیه؟
به نظرتون رشته ام به درد نمیخوره؟!

-سعی کنین همیشه خودتون برای خودتون موقعیت جور کنین،تو رشته های اشباع شده خیلیا موفق شدن



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

10.7k 0 10 575 73

#اعتراف

سلام خوبید بچه ها
من دخترم تا الان ده دوازده تا دوس پسر داشتم ولی اصلا رابطه نداشتما این که جندگی محسوب نمیشه درسته؟

-معلومه که نه دیوونههه



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

11.9k 0 43 754 149

#اعتراف

بابا کیر تواین دخترای دور زمونه یکی میاد میگه دلم سکس میخاد فلان خجالت بکشین خدایی دخترین تربیت شدین یکم شرم حیا داشته باشین خدایی اصن باورم نمیش ی دختر میاد میگ دلم میخاد جنده شم جنده مادرته‌ ک تورو زایده خار کصه بیناموس
یکی هم میاد میگه هرشب پورن میبینم خودمو میمالم خب ک چی؟ .
بحصاب افتخاره افتخار نیست فقط شخصیت خودتو میبری زیر سوال فقط آبروی خودتو میبری
خجالت بکشید یکم

-داش یه گوهی خوردن تو آروم باش😐😂


ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

11.7k 0 20 467 174

#اعتراف

سلام ، دخترم ، من یه دو سال با پسری دوست شدم که کمی عصبیه و حساسه بخاطر همین خیلی باهم بحثمون میشه ،همیشه دوستم تا متوجه بحث های ما میشد میومد کلی حرف که این پسر به درد تو نمیخوره ( ازش بد میگفت ولی تا دوست پسرمو میدید من و جلو اون خراب میکرد )کاری میکرد که باعث میشد که بحث های ما به دعوا کشیده بشه ،الان که با دوستم حرف نمیزنم ما حتی بحث هم باهم نمیکنیم
خواستم بگم خیلی ادما ارزش این که دوست شما باشن رد ندارن 🤍

-به اینجور آدمی میگن پیک می 🤌



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

10.7k 0 17 174 73

#اعتراف

سلام اعتراف نیس فقط یه چند تا حرف دله
من تو یه خانواده سخت گیر هستم که به همه چی گیر میدن واقعا خسته شدم از اینکه هر لحظه و هر ثانیه منو میخوان تحت کنترل خودشون داشته باشن حتی حق ندارم کارای مورد علاقه خودمو انجام بدم تا الان نه دوستی داشتم نه کسی و نه حتی تنهایی بیرون رفتم چون مامانم و بابام میگن دوست برای ضعف آدماست ولی بالاخره آدم به یکی نیاز داره دیه مگه نه:)
ارتباط اجتماعی خوبی ندارم دلم میخواد تو خونه بمونم بیست و چهار ساعته مثل افسرده ها شدم همه چیمو مخفی میکنم چون میترسم دلیلشم اینه که هر وقت اومدم یه چیزی بگم یه حرفی از خودش درآورد مثلا اون روز دعوا کردیم بهم فحش های رکیک داد و منم گفتم تو مدرسه راحت تر از خونم بهم گفت تو مرامت شوهر کردنه:)آخه...چی بگم والا خلاصه حتی تو گوشی هم نمیزارن آزادی عمل داشته باشم یا باخودم گوشیمو ببرم اینور و اونور من که بچه نیستم دو ماه دیه ۱۸ساله میشم و میدونم چه کاری برام خوبه چی نه...نزاشتن رشته مورد علاقمو بخونم و با افت تحصیل روبه رو شدم دلم میخواد بخونم ولی نمیتونم چون علاقه ای ندارم:)
فقط خواستم حرف دلمو بزنم یکم خالی بشم اگه هم دوست نداشتی نخون ولی اگه خوندی بگو من چیکار کنم؟

-به حساب خودشون میخان آدم بارت بیارن ولی نمیدونن روز به روز ازشون دورتر میشی



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

9.1k 0 3 871 39

#اعتراف

سلام.. دخترم ۱۸سالمه
داستان برمیگرده به بچگیم ی دختر ۷ ساله بودم ک فهمیدم پدرم مبتلا ب اسکیزوفرنیه(دوقطبی) اون زمان خب من چیزی نمی‌فهمیدم ک کم کم بزرگتر شدم و فهمیدم هرروز ی مدله ی روز خوشحال ی روز ناراحت ی روز عصبی .. خلاصه ی روز واسم خوراکی می‌گرفت ی روز منو میزد ی روز صندلی خورد می‌کرد تو کمرم ی روز با ظرف میوه خوری منو تهدید می‌کرد ی روز ب اوجی می‌رسید ک منو میخواست از خونه پرت کنه بیرون و خب کم کم من هم بزرگ تر شدم تا شدم ی دختر ۱۷ ساله درک مسائل واسم راحت‌تر بود و خب دیگه اون دختر ترسوی چندسال پیش نبودم بیشتر هوای مادرمو داشتم نمیزاشتم جو خونه متشنج بشه ک منجر ب دعوا بشه و خب هرچقدر سن پدرم بالاتر میرفت بدتر میشد خلاصه منو مادرم توی زندگی اصلا آرامش نداشتیم شبا با ترس و لرز سر روی بالشت میزاشتیم حالا از اینا بگذریم...
چهارشنبه سوری سال ۱۴۰۳ ک همین چند ماه پیش بود انگار میشد روز اول ماه رمضون من روزه داشتم و خب سرسفره افطار بودم ک یهو بابام فریاد کشید اونقد ترسیده بودم ک حد نداشت سر یچیز الکی داد و بیداد می‌کرد میترسیدم بلایی سرمون بیاره رفت بیرون اومد خونه آرومتر شده بود مامانم گفت ک من راضیش کنم ببریمش بیمارستان ک بستری شه و بعد رفت تو ماشین منتظر مم یود ک من رفتم باهاش حرف زدم ک راضیش کنم ک آره بیا بریم بیمارستان ی چکاب بگیرن قرص بدن بهت بهتر میشی و فلان .. بعد یهو دیدم چاقو رو سمتم پرت کرد منم جاخالی دادم و پریدم از خونه بیرون شب بود و خب منو مامانم جاییو نداشتیم بریم رفتیم پاسگاه چند تا مامور برداریم همراه خودمون ببریم حداقل اونا ببرنش بیمارستان گفتن ن نمیشه باید پول بدین یا زنگ‌بزنین اورژانس با کلی دعوا برگشتیم زنگ‌زدیم اورژانس اومد خلاصه از شانس بد ما از پشت آیفون اورژانس رو دیده بودو درارو قفل کرده بود هیچی دیگه اورژانس رفت مام اونشب رفتیم خونه خالم
)مامانم تصمیم گرفته بود ک طلاق بگیره )
بعد از چند روز همسایمون زنگ زد گفت ک آره از خونتون بوی بدی میادو بیاین ی سر بزنید توروخدا من میترسم شوهرتون درو باز نمیکنه
مام شب رفتیم خونه از طرف حیاط رفتیم در پنجره رو باز کردیم ک دیدیم آره بابای من جلوی در سیاههه شده و همینجور دراز ب دراز افتاده ....🙂و ی چند روزی میشد ک تموم کرده بود البته نزاشتن من ببینمش اون لحظه من انقدررررر شوکه شده بودم ک نمیتونستم حرف بزنم همسایه ها جمع شدن پلیس آمبولانس بارون شدید اصا خیلی اوضاع بدی بود واقعیتش با اینکه اذیت می‌شدیم و آرامش نداشتیم من اصلا راضی به مرگ پدرم نبودم دوسشم داشتم چون اون هیچ گناهی نداشت ک مبتلا ب این بیماری بود
بعد از چهلم پدرم خانواده بابام ارثشو کشیدن بالا و رفتن پی زندگی خودشون دیگه ن حتی خبری گرفتن از ما ک ببینن ما ب چیزی نیازی داریم اصلا فقط از آشناها میپرسن ک اونام هیچی نمیگن و خب خداروشکر منو مامانم ی خونه قشنگ و دنج گرفتیم وکنارهم پرارامش ترین زندگی رو داریم ک ی روزی حسرتش رو میخوردیم و آرزومون بود ی روز فقط ی روز بدون هیچ ترس و استرسی سرمون رو روی بالشت بزاریم

ببخشید زیاد شد میدونم خیلیاتون نمیخونید ولی همینکه ی باری رو از دلم و روحم کم کردم کافیه ❤️

-خدا رحمتش کنه...امیدوارم توهم هرروز خوشحال تر از روز قبلت باشی



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

8.1k 0 11 162 136

#اعتراف

سلام دخترم 21سالمه
یک روز دختر خاله ام بیرون بودیم گفت زنگ بزنم دوستِ پسرم بیاد منظورش دوست پسرش نیست خلاصه زنگ زد اومد اونم با دوستش اومد  رفتیم چهار نفره کافه پسرهایی بیراهی نبودن خوشگل پولدار خوش اخلاق حالا پسری من ازش خوشم اومده هیچی نگفت دیت اول ازم خوشش اومده  چون رفیقش ازم خوشش اومده بود اونم هیچی نگفت وقتی میخاستیم بریم گفتن هفته دیگ خبرتون میکنم بازم بریم بیرون هفته دیگع اش شد من کنسل کردم نرفتم هفته دیگ اش دختر خاله خیلی اصرار کرد رفتیم کافه بعد اش میخاست برسونه من هوای مغازه برای پدرم شمارشو گرفتم طرفم هم تولیدی داره هم املاک  بهش پی ام دادم هواسش باشه برامون پیدا کنه دیگ حرفمون سر گرفت گفت مهرت خیلی ب دلم نشسته واقعا ولی ب خاطر دوستم سکوت کردم چون اون اول بهم گفت ازت خوشش اومده خلاصه صحبت کردیم قرار شد یک مدت دوست بمونیم بعدش اگر واقعا خواستیم بریم تو رابطه عاطفی بعدم طرفم میگ من ازدواجی نیستم بعد من بهش گفتم منم تو رابطه نمیرم ک تهش چیزی معلوم نباشه برگشته میگ شاید یک روز عاشق هم شدیم اون موقع فکر ازدواج بودیم دوتامون راستشو بخوایین منم ازدواجی نیستم اما نمیتونم وقتمو هدر بدم خوشی هایی قشنگی بسازیم اما ته نداشته باشه در ضمن دختری از لحاظ ظاهری فیس خوبم
نمی‌دونم چیکار کنم با طرفمم!!

-تو رابطه ای که قراره بلاتکلیف باشین پا نذارین که بگاییه



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

8.9k 0 2 158 59

#اعتراف

سلام من 18 سالمه میخام یکی ع بدترین خاطرمو براتون بگم
من میکاپ ارتیستم 17 سالم ک بود داشتم میرفتم سالن ساعت 5 صبح عروس داشتم
اکسمم یهویی منو دید ساعته پنجه صبح بهم برخوردیم
اقا جلو منو گرفتو هی میخاس حرف بزنه ک نمیزاشتمو میگفتم مشتری دارم باید برم
این فقط ی اکس نبود عشق بچه گیام بود
ی ادرس داد گف کارت ک تموم شد زنگم بزنو جونه عزیزت بیا ب این ادرس
ساعته 6 عصر کارم تموم شد زنگش زدمو گف بیا
منم اسنپ گرفتمو رفتم
تا رفتم ی اپارتمان بود
زنگش زدم گف زنگه پنجو بزنو بیا
وقتی رفتم خونه ی خدش بود خونه مجردیش نشستم
ازم دلیل خاست ک چرا کات کردیم
من جوابه هیچ کدوم حرفاشو ندادمو بی محلی کردم
سوالشو ک پرسید گفتم حرفات تموم شد من برم دیگه
تا پاشدم ک برم دستمو کشید سمت خدشو منو چسبوند ب خدشو گف من نمیخام از دستت بدم تو ماله منی ت باید ماله من باشی
من واقعا دوسش نداشتم دیگه و هیچ جوره حرفاش تو کتم نمیرف
زدم تو صورتشو گفتم ولم کن میخام برم ول کن دستموو
گف باشه خدت خاسی منو انداخت رو شونشو بردم تو اتاق دیگه از بقیش نمیگم چن برات خیلی تلخته
من قدم 160 و وزنم 45
اون یکو نود و وزنش 85
دستو پایه منو زوری بستو
گف اینجوری ماله خدم میکنمتو پرده ی منو زد
من اصلا ب اون کار واقعا راضی نبودم و دوسش نداشتم
ب زور اومد خاستگاریمو منم نمیتونسم چیزی بگم
و من الان با 21 سال سن زنشم و فهمیدم ک 5 ماهمه و حاملم ازش 🫠💔

-برگرفته از رمان ازدواج اجباری😐😂
آخر سر نفهمیدیم ۱۸ سالته یا ۲۱


ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

9.8k 0 31 489 147

#اعتراف

سلام حاجی خوبی
گفتم یه اعتراف کنم شاید یکم سبک شدم
امیرم و الان ۱۹ سال سن دارم و ارزوم برگشتن به قبل ۱۳ سالگیمه اخه اولین رابطم تو ۱۳ سالگی بود و با کسی که چند سالی ازم بزرگ تر بود با اینکه من نمیدونستم جدی راه منو عوض کن الان از اون موقع تا الان کارایی بدی انجام دادم وه از خودم راضی نیستم دوس دارم برم ولی دلم واسه خانوادم میسوزه
تنها زندگی میکنم وه همین باعث شده که یه نو بیماری اسکیزوفرنی یا همون روان گسیختگی بگیرم و بد جور داره عذابم میده
دوس دارم از این راه جدا شم ولی نمیتونم بد تو چاه ام هر کی ام گرفتم که بهم کمک کنه با افکار لجنم بهش بد کردم و اخرم ولش کردم خدا از سر گناهانم بگذره 😔

-باید بری پیش کسی که تخصصشه


ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

8.1k 0 5 142 30

#اعتراف

ادمین تروخدا ده کیلو کافور پخش کن بین این ممبرا اینا زیاد وضعشون خرابه اعترافا وحشتناک کامنتا پشم ریزون تر از اعترافا چخبرتونه یواش ترر😭

-کافور خریداریم🤝



ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf


#اعتراف

سلام و درود
۱۸ سالمه و دخترم
پارسال یک عالمه درس خوندم خیلی تلاش. کردم جون کندم. از همه چیم گذشتم. نمدونم چی باعث شد ک به اون چیزی ک میخوام نرسم. شاید بگین بچس شاید اصلا. بگین یک کنکور ارزشش و نداره. ولی واقعا تموم زندگیمو پاش گذاشتم تا اینکه دیدم نشد. طی این چند ماه گذشته بدترین دوران زندگیم و گذروندم تا دوباره جون گرفتم و درس بخونم برا امسال
اول خیلی ناشکری کردم چون من دندون دوست داشتم. اتاق عمل اوردم
ولی خب کم کم فهمیدم شاید خدا چیزای با ارزش تری بهم داد ک فهمیدم حضور خانوادم بود جوری ک کنارم بودن و حمایتم کردن. من پارسال پول زیاد خرج میکردم ( نه خیلی زیاد ولی خب بازم از سال های پیش بیشتر). بعد کنکور همش به این فکر میکردم خاک تو سذم ک خانوادم و نا امید کردم ولی واکنش اونا غیر قابل باور بود ممنونم ازشون واقها
دوباره دارم میخونم خیلی بیشتر از قبل دعا کنین بشه. چون من عاشق این شغلم❤️🤲

-قطعا میشه،همینجور ادامه بده💪 ❤️


ربات ارسال اعتراف👇
@Hajieterafbot

لینک چنل حاجی اعتراف👇
@Haji_eteraf

13.8k 0 10 814 98
20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.