جمعیت امام علی dan repost
⛔️ علامتی که میشنوید اعلام وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که کودکان در جامعه ما از کمترین امنیت و حقی برخوردار نیستند⛔️
در جامعهای که هر روز بلندگوهای رسمی آن، آه و واویلا از پیر شدن ترکیب جمعیتی سر میدهند، سه فاجعه کودک آزاری دهشتبار که دو مورد آن توسط ماموران حکومت صورت گرفته است، زنگ خطر را برای همه ما به صدا در میآورد. این اعلام خطر است برای همه ما که فرزندی در این جامعه داریم یا به فرزندانی که در این خاک نفس میکشند، عشق میورزیم.
اولین توصیف از یک دختر است؛ صورت زخمی، لبهای ورم کرده و لباس پاره. این توصیف از حال و روز «نفس حاجی شریف» است، پس از کوبیده شدن سرش به پست برق توسط مامور گشت ارشاد. دختر نوجوانی که در تمامی معادلات مدنی یک کودک محسوب میشود و مامورانی که این بار هدف اعمال خشونتبارشان یک کودک است.
دومین موضوع مربوط به «مهدی موسوی» کودک ناشنوای مهاجری است که مامور پلیس چون شمر ذی الجوشن بر گردهاش مینشیند و آنچنان با خشونت گردن و سر کودک را زیر هیکل خود میگیرد که کودک آسیب جدی میبیند و طبق اخبار واصله هنوز حال و روز مناسبی ندارد.
و داغ سوم را با اتویی، یک صاحبکار در کارگاه خیاطی بر دلمان میگذارد. کودکان کاری که در یک منطقه کردنشین مرزی ساکن هستند. منطقهای که در آن کار نیست و پدر را برای خیاطی نمیپذیرند چون اجرتش بالاست، بیمه و بازنشستگی و مزایا میخواهد، اما کودک حقوقش پایین است و هیچ نمیخواهد. تازه اگر خوب بیگاری نداد، اتوی داغ هم میشود بر پشتش گذاشت. دستمزد کودک ناچیز است، اما صاحبکار با خویش حساب کرده که خانوادهها لنگ همین حقالزحمه اندکاند و شکایتی از آزارِ فرزندانشان به محکمهای نخواهند بُرد.
و این تحت شرایط مخاطره آمیز بودنِ کودکان، به دلیل ضعف ضمانت اجرایی قوانین، آنان را متحمل ظلم ثانویه نیز نموده است.
سه دسته کودک تحت ستم مضاعف؛ یکی بهخاطر دختر بودن، دیگری بهخاطر کُرد و مرزنشین بودن و فقیر بودن و سومی بهخاطر مهاجر بودن و ناشنوا بودن، مفهوم زیبای کودکی را در کشوری که بر منابع ثروت نشسته، به وحشت و هراس بدل میسازد.
در کشوری که از ثروت، فرهنگ، تاریخ و تمدن چیزی کم ندارد، اما اقلیتی متوحش با قوانین بدوی خود آن را به لحاظ خشونت، انگشتنمای عالم کردهاند. در کشوری که هر تفرقه و دیگریسازی یک دام و فریب امنیتی است تا تودههای مردم را به جای پرسشهای صحیح از متصدیان امور، درگیر نزاعها و دعواهایی با هم کند و آدرس غلط به عوام دهد و مسببین بیکفایتیها را «دیگری» معرفی نماید.
سیستمی که همواره بهجای صلح، بر طبل نفرت میکوبد و جامعه را چنان در نفرتها تهییج میکند که به این باور برسند، حکومتی که تا مکالمات، ارتباطات، داخل منازل و اتاق خواب مخالفانش را کنترل میکند و هر جا چند نفری دور هم جمع میشوند، نفر چهارم یک خبرچین حکومتی است، از کنترل مرزها و نیز ساماندهی وضعیت شهرها عاجز مانده است و باید خود دست به کار شوند و بساط مهمانی چیده شده برای همسایگان غریب در وطن اشغال شده خود را برچینند و با هشتکهای نژادپرستانه خود حواس مخاطبان را از صحنههای اصلی منحرف کند و دائم القا کنند ما که نوادگان کوروش هستیم و خود را ژن برتر میدانیم، خطر بزرگی را کشف کردهایم و شما که دم از حقوق بشر وحقوق کودک میزنید، در دنیای سانتیمانتال خود اسیر رویابافی غیرواقعی هستید و خیانتها به این ملک کردهاید و این استاندارد دوگانه؛ آری به کوروش و نه به حقوق بشر، نه به اعدام و آری به فاشیسم و ... را توسط مزدبگیران قلم به دست حکومتی به خورد مردم ناراضی بدهد.
و آنچه در رابطه با مهاجران مغفول میماند، سیاستگذاری و اقدام براساس قانونمندی، دوری از نفرتپراکنی و تضییع حقوق انسانها بهخصوص کودکان است.
درهر صورت کودکان همواره مظلومترین قشر جامعه بودهاند. در خانوادههای فقیر، خشونت علیه کودکان بیشتر است و یکی از تحلیلها شاید این باشد که پدری که نمیتواند نقش پدریاش را با ایجاد رفاه و تامین نیازهای کودکش فراهم کند، با اعمال خشونت دائم، قصد دارد حضور خود را در خانه گوشزد کند و به نظر میرسد این رفتار امروز به حکومت نیز سرایت کرده، حکومتی که امروز نمیتواند نقشهای اصلی خود را از تامین امنیت گرفته تا حل بحرانهای اقتصادی ایفا کند، با خشونتورزی نسبت به زنان و دختران، کتک زدن کودکان و دستگیری پناهجویان فقیر میخواهد ضرب شصتی به نحیفترین ارکان جامعه نشان دهد و بودنی به رخ بکشد....
👈 لطفا ادامه مطلب را از طریق instant view مطالعه فرمایید
🆔@imamalisociety
در جامعهای که هر روز بلندگوهای رسمی آن، آه و واویلا از پیر شدن ترکیب جمعیتی سر میدهند، سه فاجعه کودک آزاری دهشتبار که دو مورد آن توسط ماموران حکومت صورت گرفته است، زنگ خطر را برای همه ما به صدا در میآورد. این اعلام خطر است برای همه ما که فرزندی در این جامعه داریم یا به فرزندانی که در این خاک نفس میکشند، عشق میورزیم.
اولین توصیف از یک دختر است؛ صورت زخمی، لبهای ورم کرده و لباس پاره. این توصیف از حال و روز «نفس حاجی شریف» است، پس از کوبیده شدن سرش به پست برق توسط مامور گشت ارشاد. دختر نوجوانی که در تمامی معادلات مدنی یک کودک محسوب میشود و مامورانی که این بار هدف اعمال خشونتبارشان یک کودک است.
دومین موضوع مربوط به «مهدی موسوی» کودک ناشنوای مهاجری است که مامور پلیس چون شمر ذی الجوشن بر گردهاش مینشیند و آنچنان با خشونت گردن و سر کودک را زیر هیکل خود میگیرد که کودک آسیب جدی میبیند و طبق اخبار واصله هنوز حال و روز مناسبی ندارد.
و داغ سوم را با اتویی، یک صاحبکار در کارگاه خیاطی بر دلمان میگذارد. کودکان کاری که در یک منطقه کردنشین مرزی ساکن هستند. منطقهای که در آن کار نیست و پدر را برای خیاطی نمیپذیرند چون اجرتش بالاست، بیمه و بازنشستگی و مزایا میخواهد، اما کودک حقوقش پایین است و هیچ نمیخواهد. تازه اگر خوب بیگاری نداد، اتوی داغ هم میشود بر پشتش گذاشت. دستمزد کودک ناچیز است، اما صاحبکار با خویش حساب کرده که خانوادهها لنگ همین حقالزحمه اندکاند و شکایتی از آزارِ فرزندانشان به محکمهای نخواهند بُرد.
و این تحت شرایط مخاطره آمیز بودنِ کودکان، به دلیل ضعف ضمانت اجرایی قوانین، آنان را متحمل ظلم ثانویه نیز نموده است.
سه دسته کودک تحت ستم مضاعف؛ یکی بهخاطر دختر بودن، دیگری بهخاطر کُرد و مرزنشین بودن و فقیر بودن و سومی بهخاطر مهاجر بودن و ناشنوا بودن، مفهوم زیبای کودکی را در کشوری که بر منابع ثروت نشسته، به وحشت و هراس بدل میسازد.
در کشوری که از ثروت، فرهنگ، تاریخ و تمدن چیزی کم ندارد، اما اقلیتی متوحش با قوانین بدوی خود آن را به لحاظ خشونت، انگشتنمای عالم کردهاند. در کشوری که هر تفرقه و دیگریسازی یک دام و فریب امنیتی است تا تودههای مردم را به جای پرسشهای صحیح از متصدیان امور، درگیر نزاعها و دعواهایی با هم کند و آدرس غلط به عوام دهد و مسببین بیکفایتیها را «دیگری» معرفی نماید.
سیستمی که همواره بهجای صلح، بر طبل نفرت میکوبد و جامعه را چنان در نفرتها تهییج میکند که به این باور برسند، حکومتی که تا مکالمات، ارتباطات، داخل منازل و اتاق خواب مخالفانش را کنترل میکند و هر جا چند نفری دور هم جمع میشوند، نفر چهارم یک خبرچین حکومتی است، از کنترل مرزها و نیز ساماندهی وضعیت شهرها عاجز مانده است و باید خود دست به کار شوند و بساط مهمانی چیده شده برای همسایگان غریب در وطن اشغال شده خود را برچینند و با هشتکهای نژادپرستانه خود حواس مخاطبان را از صحنههای اصلی منحرف کند و دائم القا کنند ما که نوادگان کوروش هستیم و خود را ژن برتر میدانیم، خطر بزرگی را کشف کردهایم و شما که دم از حقوق بشر وحقوق کودک میزنید، در دنیای سانتیمانتال خود اسیر رویابافی غیرواقعی هستید و خیانتها به این ملک کردهاید و این استاندارد دوگانه؛ آری به کوروش و نه به حقوق بشر، نه به اعدام و آری به فاشیسم و ... را توسط مزدبگیران قلم به دست حکومتی به خورد مردم ناراضی بدهد.
و آنچه در رابطه با مهاجران مغفول میماند، سیاستگذاری و اقدام براساس قانونمندی، دوری از نفرتپراکنی و تضییع حقوق انسانها بهخصوص کودکان است.
درهر صورت کودکان همواره مظلومترین قشر جامعه بودهاند. در خانوادههای فقیر، خشونت علیه کودکان بیشتر است و یکی از تحلیلها شاید این باشد که پدری که نمیتواند نقش پدریاش را با ایجاد رفاه و تامین نیازهای کودکش فراهم کند، با اعمال خشونت دائم، قصد دارد حضور خود را در خانه گوشزد کند و به نظر میرسد این رفتار امروز به حکومت نیز سرایت کرده، حکومتی که امروز نمیتواند نقشهای اصلی خود را از تامین امنیت گرفته تا حل بحرانهای اقتصادی ایفا کند، با خشونتورزی نسبت به زنان و دختران، کتک زدن کودکان و دستگیری پناهجویان فقیر میخواهد ضرب شصتی به نحیفترین ارکان جامعه نشان دهد و بودنی به رخ بکشد....
👈 لطفا ادامه مطلب را از طریق instant view مطالعه فرمایید
🆔@imamalisociety