جمعیت امام علی dan repost
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
امروز عاشوراست و غمبار روزی برای اعضای جمعیت که سالها صادقانه بدون هیچ چشمداشتی عمر و جوانیشان کنار فرزندان علی، طفلان مسلم، علیاصغرها و رقیههای زمان گذشت.
غم ما غم حسین نیست که زندگیاش با شکوه بود و مرگش با عزت. غم ما غم اکنون است.
ما از نزدیک لمس کردیم که راه این بزرگان چه مسیر پرسنگلاخ طاقتسوزی است و نشستن با فرزندان علی چه تاوانها دارد.
ما دیدیم چگونه لشگریان معاویه و یزید قادرند خود را در لباس دوست درآورند و به لباس میشهای مهربان خود را بیارایند و تار و پود کیسههای فقیرنوازی و یتیمنوازی علی را که جز نانی برای گرسنگی کودکی و آغوش مهری برای چشمان اشکبار یتیمی نداشت، با نیرنگ و فریبشان بدرند و حتی از رد آن چیزی باقی نگذارند. گویی که نه خانی آمده و نه خانی رفته است.
امروز نادانهای افراطی و مزدبگیران سایبری از جنازه سربُریده جمعیت امام علی هم دست نمیکشند و هر روز سعی دارند از مقایسهاش با سخیفان روزگار و روسیاهان دین و دنیا و محاکمهاش به جرم نکرده، آن آبرو را که تنها یادگار آن سالهای سخت است نیز به یغما ببرند.
آنها که از تیرهای حرملهگونشان بر گردن کودکانمان دریغ نکردند و بعد از ضربت بر فرق جمعیت، حتی یک روز حاضر نشدند بیجیره و مواجب، کیسه بر زمین مانده علی را بلند کنند و دیروز و امروز و هر روز برای رنجهای کودکان، به جای چارهاندیشی در صدد توجیه و بهانهجویی هستند.
ما دیدیم که راه علی امروزه روز در میانه میدان چه غریب مانده و نابکاران روزگار، حیدرحیدرگویان چه خونهای پاکی را بر زمین جاری کردند و ما راه حسین را نه در چرخ خوردن در محضر مداحان فاسد و نانحسینخوران حکومتی و اشک تمساح ریختن بر اساطیر تراژیک و جعلشده و قیمهخوران فربه شده از نان فقرا، بلکه در خطبه منای حسین بن علی یافتیم، آنجا که گفت «میبینید که پیمان رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لالها و ازکارافتادگان در شهرها رها شدهاند و رحم نمیکنید، و در خور مسئولیت خود کاری نمیکنید و به کسانی که در آن راه تلاش میکنند، وقعی نمینهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسودهاید.» و دانستیم سختیِ راه، در بلند کردن کیسه و بار سنگین مسئولیت است.
میدانیم هر که در این راه پا گذارد، در زمانه یزیدیان عاقبتی جز سرِ بریده ندارد. ما هنوز داغدار کودکان بسیاری هستیم که در این سالها جانشان را در بیابانهای فقر باختند و آب را و زندگی را و حقشان را به رویشان بستند: احد و صمدها، رضاها و مجیدها و فاطمهها، پریاها و صدها کودکی که یک آب خوش در این زندگی سهم نبردند و وقتی التماس کردیم این کودکان را دستکم قطرهای آب دهید، تیرمان زدند.
آب چشمانِ ما از عاشورای ۱۴۰۱ هنوز خشک نشده است. از درد بزرگ خانواده شبنم اسکندری، همراه خوب کودکان، خون میگرییم و هنوز از چشم تخلیه شده همراه عزیزمان محسن، در شرم نیابتی و اندوهیم و هنوز در آتشِ درد پرپر شدن وحشیانه دکتر آیدا رستمی – پزشک داوطلب - میسوزیم.
ما هنوز داغدار فرزندان حسینیم که بهار عمرشان به تاراج یزیدیان خزان شد و روضه کیان، هستی، سارینا، نیکا و مهسا و دهها کودک و نوجوان و جوان دیگر امروز نقل علیاصغر و علی اکبر زمانه ماست.
خندههای سرخوشانه و امیدهای واهی گروهِ موج سوارانِ کفِ آب، چون دشنهای بر قلبمان فرو میرود و اینک به تماشا ایستادهایم تا ببینیم آنان که ادعای حسین و علی دارند، چگونه میخواهند با ماچ و بوسه بر صورت یزیدیان، این راه پر اشک و خون را دنبال کنند و نهجالبلاغهخوانان چگونه خواهند توانست در این ملعبهخانه روزگار عمروعاصی و اشعریون، انگشتر حکمرانی را به نگین عدل بستانند و آن را حافظ باشند.
در این عاشورا، با جماعتی که از زیر عبایشان افیون بیرون آورده و رنجدیدگان و مستضعفان را به سِحرِ افیون بر سفره سکوت نشاندهاند نیز سخنی داریم؛ همانها که امروز ردایِ سیاهِ سالیانهشان را پوشیده و بر سفرههای یزیدیشان نام حسین نهادهاند و خلقی را با حیلتهای ابنزیادی میفریبند و گروهی را به گندم ری دلخوش میکنند. همان ریاکاران بیوطن که بانی تعطیلی جمعی شدند که سالها داوطلبانه به دنبال احیای آیین واقعی عاشورا در ایام محرم بودند و کودکان بیپناه شهر را از کانون اصلاح و تربیت تا محلههای پر درد حاشیه، پناه میشدند و در شب شام غریبان میدویدند تا با «شام عیاران»، آزادگی حسین را به روحهای اسیر اعتیاد ارمغان دهند و آزادشان سازند...
👈 متن کامل را در instant view بخوانید.
🆔@imamalisociety
امروز عاشوراست و غمبار روزی برای اعضای جمعیت که سالها صادقانه بدون هیچ چشمداشتی عمر و جوانیشان کنار فرزندان علی، طفلان مسلم، علیاصغرها و رقیههای زمان گذشت.
غم ما غم حسین نیست که زندگیاش با شکوه بود و مرگش با عزت. غم ما غم اکنون است.
ما از نزدیک لمس کردیم که راه این بزرگان چه مسیر پرسنگلاخ طاقتسوزی است و نشستن با فرزندان علی چه تاوانها دارد.
ما دیدیم چگونه لشگریان معاویه و یزید قادرند خود را در لباس دوست درآورند و به لباس میشهای مهربان خود را بیارایند و تار و پود کیسههای فقیرنوازی و یتیمنوازی علی را که جز نانی برای گرسنگی کودکی و آغوش مهری برای چشمان اشکبار یتیمی نداشت، با نیرنگ و فریبشان بدرند و حتی از رد آن چیزی باقی نگذارند. گویی که نه خانی آمده و نه خانی رفته است.
امروز نادانهای افراطی و مزدبگیران سایبری از جنازه سربُریده جمعیت امام علی هم دست نمیکشند و هر روز سعی دارند از مقایسهاش با سخیفان روزگار و روسیاهان دین و دنیا و محاکمهاش به جرم نکرده، آن آبرو را که تنها یادگار آن سالهای سخت است نیز به یغما ببرند.
آنها که از تیرهای حرملهگونشان بر گردن کودکانمان دریغ نکردند و بعد از ضربت بر فرق جمعیت، حتی یک روز حاضر نشدند بیجیره و مواجب، کیسه بر زمین مانده علی را بلند کنند و دیروز و امروز و هر روز برای رنجهای کودکان، به جای چارهاندیشی در صدد توجیه و بهانهجویی هستند.
ما دیدیم که راه علی امروزه روز در میانه میدان چه غریب مانده و نابکاران روزگار، حیدرحیدرگویان چه خونهای پاکی را بر زمین جاری کردند و ما راه حسین را نه در چرخ خوردن در محضر مداحان فاسد و نانحسینخوران حکومتی و اشک تمساح ریختن بر اساطیر تراژیک و جعلشده و قیمهخوران فربه شده از نان فقرا، بلکه در خطبه منای حسین بن علی یافتیم، آنجا که گفت «میبینید که پیمان رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لالها و ازکارافتادگان در شهرها رها شدهاند و رحم نمیکنید، و در خور مسئولیت خود کاری نمیکنید و به کسانی که در آن راه تلاش میکنند، وقعی نمینهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسودهاید.» و دانستیم سختیِ راه، در بلند کردن کیسه و بار سنگین مسئولیت است.
میدانیم هر که در این راه پا گذارد، در زمانه یزیدیان عاقبتی جز سرِ بریده ندارد. ما هنوز داغدار کودکان بسیاری هستیم که در این سالها جانشان را در بیابانهای فقر باختند و آب را و زندگی را و حقشان را به رویشان بستند: احد و صمدها، رضاها و مجیدها و فاطمهها، پریاها و صدها کودکی که یک آب خوش در این زندگی سهم نبردند و وقتی التماس کردیم این کودکان را دستکم قطرهای آب دهید، تیرمان زدند.
آب چشمانِ ما از عاشورای ۱۴۰۱ هنوز خشک نشده است. از درد بزرگ خانواده شبنم اسکندری، همراه خوب کودکان، خون میگرییم و هنوز از چشم تخلیه شده همراه عزیزمان محسن، در شرم نیابتی و اندوهیم و هنوز در آتشِ درد پرپر شدن وحشیانه دکتر آیدا رستمی – پزشک داوطلب - میسوزیم.
ما هنوز داغدار فرزندان حسینیم که بهار عمرشان به تاراج یزیدیان خزان شد و روضه کیان، هستی، سارینا، نیکا و مهسا و دهها کودک و نوجوان و جوان دیگر امروز نقل علیاصغر و علی اکبر زمانه ماست.
خندههای سرخوشانه و امیدهای واهی گروهِ موج سوارانِ کفِ آب، چون دشنهای بر قلبمان فرو میرود و اینک به تماشا ایستادهایم تا ببینیم آنان که ادعای حسین و علی دارند، چگونه میخواهند با ماچ و بوسه بر صورت یزیدیان، این راه پر اشک و خون را دنبال کنند و نهجالبلاغهخوانان چگونه خواهند توانست در این ملعبهخانه روزگار عمروعاصی و اشعریون، انگشتر حکمرانی را به نگین عدل بستانند و آن را حافظ باشند.
در این عاشورا، با جماعتی که از زیر عبایشان افیون بیرون آورده و رنجدیدگان و مستضعفان را به سِحرِ افیون بر سفره سکوت نشاندهاند نیز سخنی داریم؛ همانها که امروز ردایِ سیاهِ سالیانهشان را پوشیده و بر سفرههای یزیدیشان نام حسین نهادهاند و خلقی را با حیلتهای ابنزیادی میفریبند و گروهی را به گندم ری دلخوش میکنند. همان ریاکاران بیوطن که بانی تعطیلی جمعی شدند که سالها داوطلبانه به دنبال احیای آیین واقعی عاشورا در ایام محرم بودند و کودکان بیپناه شهر را از کانون اصلاح و تربیت تا محلههای پر درد حاشیه، پناه میشدند و در شب شام غریبان میدویدند تا با «شام عیاران»، آزادگی حسین را به روحهای اسیر اعتیاد ارمغان دهند و آزادشان سازند...
👈 متن کامل را در instant view بخوانید.
🆔@imamalisociety