🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️حالا که اسفند ،این ته تغاری سال و عزیز دردانه زمستان در گوش درخت ها از عاشقانه های بهار خوانده و رویای شکوفهها را به خواب گنجشک ها فرستاده...
حالا که دانه های خفتهٔ زیر خاک را بوسیده تا جان بگیرند و به شوق آبیِ آسمان ، سبز بپوشند
حالا که ناز پرستوها را کشیده تا دوباره در ایوان قدیمی خانهٔ مادر بزرگ لانه بسازند
حالا که تن بید را لرزانده و ماهی های قرمز توی حوض را رقصانده .....
حالاا که ، برای زمان،حال خوب را بریده و بر قامت زمین بنفشه ها را دوخته ...
حالاااا
همین حالا...
تو هم دست بکار شو
دلخوری ها را ،...
غصه ها را
کم و کاستی ها را...
اصلا هر چیز اضافه ای که خانهٔ مهربان قلبت را تنگ کرده بیرون بریز و به دست باد بسپار که اسفند چمدان به دست ایستاده و عزم سفر کرده
برخیز ...
برخیز و دست به کار شو که زمان تنگ است ..
🌺🧚♀️حالا که اسفند ،این ته تغاری سال و عزیز دردانه زمستان در گوش درخت ها از عاشقانه های بهار خوانده و رویای شکوفهها را به خواب گنجشک ها فرستاده...
حالا که دانه های خفتهٔ زیر خاک را بوسیده تا جان بگیرند و به شوق آبیِ آسمان ، سبز بپوشند
حالا که ناز پرستوها را کشیده تا دوباره در ایوان قدیمی خانهٔ مادر بزرگ لانه بسازند
حالا که تن بید را لرزانده و ماهی های قرمز توی حوض را رقصانده .....
حالاا که ، برای زمان،حال خوب را بریده و بر قامت زمین بنفشه ها را دوخته ...
حالاااا
همین حالا...
تو هم دست بکار شو
دلخوری ها را ،...
غصه ها را
کم و کاستی ها را...
اصلا هر چیز اضافه ای که خانهٔ مهربان قلبت را تنگ کرده بیرون بریز و به دست باد بسپار که اسفند چمدان به دست ایستاده و عزم سفر کرده
برخیز ...
برخیز و دست به کار شو که زمان تنگ است ..