ده فرمان دکتر کاردیولوگ
[ویژهی استاجرها، اینترنها، رزیدنتها و سایر کادر درمان]
فرمان اول: از حواشی دوری کن که این مهمترین فرمان است. توی بیمارستان سرت به کار خودت باشد و زیاد وارد دراماها و ماجراهای بیمارستانی نشو. در محیطی که سر خیلیها توی ماتحت خیلیهاست سعی کن سر تو یکی جایی نباشد و جوری رفتار کن که سر کسی وارد یک جاییت نباشد. مثلا به تو ربطی ندارد کی با کی بوده. کی با کی هست. کی قرار است با کی باشد و کی با کی به کی خیانت کرده و... این کار باعث میشود هم روان خودت آرامش داشته باشد و هم خودت بعدها وارد این ماجراها نشوی.
فرمان دوم: با جنس مخالف بهاندازه حرف بزن و بهاندازه شوخی کن. یعنی نه آنقدر حرف بزن که حوصلهسربر و ملالآور باشد و نه آنقدر سکوت کن که کسلکننده باشد. نه آنقدر شوخی کن نمک داشته باش که شوریاش دل را بزند و نه آنقدر سرد که حس کوههای یخ هیمالیا را بدهی. نمک داشته باش اما سسنمک نباش! و بدانید خارج از بیمارستان هم جنس مخالف ریخته و لازم نکرده تمام زبانت را خرج بیمارستان و محیط کار کنی.
فرمان سوم: حرف نیار و نبر. این آنقدر کار بدی است که زن و مرد و محیط بیمارستان و غیر بیمارستان ندارد اما توی بیمارستان بیشتر از هرجای دیگری حواست را جمع کن. توی بیمارستان خیلی پیش میآید که پشت کسی حرف بزنند. اولا سعی کن زیاد توی این جمعها آفتابی نشوی اما اگر شدی هم بگذار حرفها در همان محفل دفن شود. از قدیم گفتند اگر حرف کسی را ببری و بیاوری بعدها حرف تو را هم میبرند و میآورند.
فرمان چهارم: به همدیگر کمک کنید. بعضی از روتیشنها سخت و طاقتفرساست و بعضیها آف و راحتتر. اگه فرصت و امکانش را دارید گاهی گوشهی کاری را از بقیه هم بگیرید و توی انجام کارها تا حدی که به عنوان اسکل شناخته نشوید، به بقیه کمک کنید و خیلی اهل دودوتا چهارتای مرسوم نباشید.
فرمان پنجم: از برخورد بد بیمار، همراه بیمار، رزیدنت سال بالا و اتند ناراحت نشو. ناراحت هم شدی بشو اما به دل نگیر و زود فراموش کن. گاهی بعضی از برخوردها جنبهی آموزشی و یادگیری دارد و توی ارتقا کیفیت کارت تاثیر میگذارد. گاهی هم نه و طرف عمهاش مشکل دارد. خلاصه که همه در یک محیط آرام و بیتنش بزرگ نشدند و خصوصیات رفتاری یکسانی ندارند که. خیلیها دست خودشان نیست و خاک خلقتشان کم لگد خورده و کرم دارند. قرار نیست ما غصهی مشکلات شخصیتی و روحی بقیه را بخوریم.
فرمان ششم: تا وقتی که واقعا قصدتان ازدواج نیست با هیچکدام از همدورهایها وارد رابطهی عاطفی نشید. این کار باعث میشود که محیط کار سالم و تمیز بماند بماند. اگه قبول کند که محیط شیفت تبدیل میشود به جشن هنرهای شیراز و به جای کار تویش لاس انجام میگیرد. اگر هم قبول نکند که چند سال آینده هرجایی که طرف باشد برایت غیرقابل تحمل میشود. ازدواج اما قضیهاش فرق میکند، آن هم اگر واقعا به یقین رسیدهاید که طرف کیس خوبی است و شما هم واقعا قصد ازدواج داشته باشید. اینجاست که شاعر میگوید جگر شیر نداری سفر عشق نرو!
فرمان هفتم: با همه خوشبرخورد باشید. از بیمار و همراه بیمار و خدمه و بیماربر گرفته تا پرستار و همدوره و ارشد و اتند. کسی به بدعنقبودن و پاچهگیری مدال نمیدهد، عنآقا/ عنخانم. ضمن اینکه محیط بیمارستان خودش آنقدری تلخ است که نیازی به تلخی اضافه نداشته باشد.
فرمان هشتم: در دوران استاجری، اینترنی و سال یک رزیدنتی تا به صورت واضح ازتان نخواستند سرخود کاری را انجام ندهید. توی بیمارستان اگه کاری را خوب انجام بدهی وظیفهات بوده و کسی ازت تقدیر نمیکند اما اگر اشتباهی کنی و فالتی بدی هزارتا صاحب پیدا میکنی و باید به صدنفر جواب بدهی که چرا این کار ذا کردهای. پس تا وقتیکه کاری جزو وظایف و روتینتان نشده از روی جوگیری انجامش ندهید یا لااقل قبلش با ارشدتان هماهنگ کنید.
فرمان نهم: نه بگذارید توی پاچهتان بکنند و نه توی پاچهی کسی بکنید. متاسفانه محیط بیمارستان پر از ابیوزرها و بپیچونهایی است که اگر حواست نباشد تا دسته میکند توی پاچهتان. پس حواستان باشد سرتان کلاه نرود. چه در مورد روتیشنها، چه در مورد تعداد کشیکها، چه روزشان، چه تقسیمبندیهایشان و... یعنی اول حواستان باشد که سرتان کلاه نرود و بعد از آن اگر خواستید و از روی لطف و کرم فرمان چهارم را اجرا کنید.
فرمان دهم: بدانید که میگذرد. واقعا هم میگذرد و این یک شعار نیست. پس خیلی سخت نگیرید. هیچچیز را. باور به این مورد خیلی وقتها بهتان ارامش روحی میدهد و مثل یک روزنه تنگناهای تاریکتان را روشن میکند.
[ویژهی استاجرها، اینترنها، رزیدنتها و سایر کادر درمان]
فرمان اول: از حواشی دوری کن که این مهمترین فرمان است. توی بیمارستان سرت به کار خودت باشد و زیاد وارد دراماها و ماجراهای بیمارستانی نشو. در محیطی که سر خیلیها توی ماتحت خیلیهاست سعی کن سر تو یکی جایی نباشد و جوری رفتار کن که سر کسی وارد یک جاییت نباشد. مثلا به تو ربطی ندارد کی با کی بوده. کی با کی هست. کی قرار است با کی باشد و کی با کی به کی خیانت کرده و... این کار باعث میشود هم روان خودت آرامش داشته باشد و هم خودت بعدها وارد این ماجراها نشوی.
فرمان دوم: با جنس مخالف بهاندازه حرف بزن و بهاندازه شوخی کن. یعنی نه آنقدر حرف بزن که حوصلهسربر و ملالآور باشد و نه آنقدر سکوت کن که کسلکننده باشد. نه آنقدر شوخی کن نمک داشته باش که شوریاش دل را بزند و نه آنقدر سرد که حس کوههای یخ هیمالیا را بدهی. نمک داشته باش اما سسنمک نباش! و بدانید خارج از بیمارستان هم جنس مخالف ریخته و لازم نکرده تمام زبانت را خرج بیمارستان و محیط کار کنی.
فرمان سوم: حرف نیار و نبر. این آنقدر کار بدی است که زن و مرد و محیط بیمارستان و غیر بیمارستان ندارد اما توی بیمارستان بیشتر از هرجای دیگری حواست را جمع کن. توی بیمارستان خیلی پیش میآید که پشت کسی حرف بزنند. اولا سعی کن زیاد توی این جمعها آفتابی نشوی اما اگر شدی هم بگذار حرفها در همان محفل دفن شود. از قدیم گفتند اگر حرف کسی را ببری و بیاوری بعدها حرف تو را هم میبرند و میآورند.
فرمان چهارم: به همدیگر کمک کنید. بعضی از روتیشنها سخت و طاقتفرساست و بعضیها آف و راحتتر. اگه فرصت و امکانش را دارید گاهی گوشهی کاری را از بقیه هم بگیرید و توی انجام کارها تا حدی که به عنوان اسکل شناخته نشوید، به بقیه کمک کنید و خیلی اهل دودوتا چهارتای مرسوم نباشید.
فرمان پنجم: از برخورد بد بیمار، همراه بیمار، رزیدنت سال بالا و اتند ناراحت نشو. ناراحت هم شدی بشو اما به دل نگیر و زود فراموش کن. گاهی بعضی از برخوردها جنبهی آموزشی و یادگیری دارد و توی ارتقا کیفیت کارت تاثیر میگذارد. گاهی هم نه و طرف عمهاش مشکل دارد. خلاصه که همه در یک محیط آرام و بیتنش بزرگ نشدند و خصوصیات رفتاری یکسانی ندارند که. خیلیها دست خودشان نیست و خاک خلقتشان کم لگد خورده و کرم دارند. قرار نیست ما غصهی مشکلات شخصیتی و روحی بقیه را بخوریم.
فرمان ششم: تا وقتی که واقعا قصدتان ازدواج نیست با هیچکدام از همدورهایها وارد رابطهی عاطفی نشید. این کار باعث میشود که محیط کار سالم و تمیز بماند بماند. اگه قبول کند که محیط شیفت تبدیل میشود به جشن هنرهای شیراز و به جای کار تویش لاس انجام میگیرد. اگر هم قبول نکند که چند سال آینده هرجایی که طرف باشد برایت غیرقابل تحمل میشود. ازدواج اما قضیهاش فرق میکند، آن هم اگر واقعا به یقین رسیدهاید که طرف کیس خوبی است و شما هم واقعا قصد ازدواج داشته باشید. اینجاست که شاعر میگوید جگر شیر نداری سفر عشق نرو!
فرمان هفتم: با همه خوشبرخورد باشید. از بیمار و همراه بیمار و خدمه و بیماربر گرفته تا پرستار و همدوره و ارشد و اتند. کسی به بدعنقبودن و پاچهگیری مدال نمیدهد، عنآقا/ عنخانم. ضمن اینکه محیط بیمارستان خودش آنقدری تلخ است که نیازی به تلخی اضافه نداشته باشد.
فرمان هشتم: در دوران استاجری، اینترنی و سال یک رزیدنتی تا به صورت واضح ازتان نخواستند سرخود کاری را انجام ندهید. توی بیمارستان اگه کاری را خوب انجام بدهی وظیفهات بوده و کسی ازت تقدیر نمیکند اما اگر اشتباهی کنی و فالتی بدی هزارتا صاحب پیدا میکنی و باید به صدنفر جواب بدهی که چرا این کار ذا کردهای. پس تا وقتیکه کاری جزو وظایف و روتینتان نشده از روی جوگیری انجامش ندهید یا لااقل قبلش با ارشدتان هماهنگ کنید.
فرمان نهم: نه بگذارید توی پاچهتان بکنند و نه توی پاچهی کسی بکنید. متاسفانه محیط بیمارستان پر از ابیوزرها و بپیچونهایی است که اگر حواست نباشد تا دسته میکند توی پاچهتان. پس حواستان باشد سرتان کلاه نرود. چه در مورد روتیشنها، چه در مورد تعداد کشیکها، چه روزشان، چه تقسیمبندیهایشان و... یعنی اول حواستان باشد که سرتان کلاه نرود و بعد از آن اگر خواستید و از روی لطف و کرم فرمان چهارم را اجرا کنید.
فرمان دهم: بدانید که میگذرد. واقعا هم میگذرد و این یک شعار نیست. پس خیلی سخت نگیرید. هیچچیز را. باور به این مورد خیلی وقتها بهتان ارامش روحی میدهد و مثل یک روزنه تنگناهای تاریکتان را روشن میکند.