من همیشه اعتقاد دارم یک پزشک عمومی باید روی شجاعت خودش هم کار کند و از تجویز داروی درست نترسد و اینجوری نباشد که مثل یک پلیس سرچهارراه بیمار را به این متخصص و آن متخصص پاس بدهد. مثلا وقتی کرایتریای تشخیصی دیابت اینقدر واضح و نت و خط اول درمانش هم مشخص است دیگر درمان اولیهی دیابت رو خودش انجام بدهد و فورا طرف را به فوقتخصص غدد ارجاع ندهد یا اگر بیماری با فشار خون بالا اومد و الارمساینهای فشار خون ثانویه را نداشت، خودش ورکآپهای اولیه و درمان ابتدایی را شروع کند و فورا به متخصص قلب ارجاعش ندهد و... اما خب از اونور هم نباید اعتماد به نفس کاذب داشته باشد و فاز سوپرمن بردارد و فکر کند باید حتما خودش بیمار را درمان کند و هرجا لازم بود و دید نمیشود زور الکی نزنه و بیمار رو بدون انگولک اضافی ارجاع بدهد به متخصص خودش. مثلا همین چند روز پیش بیمار کیس دیابت آمده بود با مصرف روزی هشت تا متفورمین و سهتا گلیبنکلامید! حالا به این کاری نداریم که با همهی اینها هم قندش کنترل نشده بود و اصلا هم مهم نیست که دوز ماکسیمم این داروها چهقدر است و معده و کلیه و کبد بیمار بختبرگشته این تعداد قرص کت کلفت را چهجوری تحمل کرده اما خب همکار عزیز اصلا به این فکر نکردی یازده عدد قرص برای کنترل یک بیماری کمی زیادی است و این یعنی یکجای کار میلنگد و درست نیست؟!