🌟ترجــمهی فارسی تکآهنگِ 𝙂𝘽𝙂𝙉 🌟
💫 از چانیول × ژومی ✨
🔹[چانیول]
ساعت ۲ ۳ نصفهشبه،
هنوز خوابم نبرده،
دستام که الان باید دستای تو رو محکم میگرفتن، خالی موندن.. انگار دارم دیوونه میشم.
🔹[ژومی]
لنزی که تـار شده،
نمیشه لحظات رو برای همیشه ثبت کنه.
خاطرهها مثلِ دود سبُک شدن،
حتی نفس کشیدن هم درد داره.
🔹[چانیول]
چه مناسبِ هم بودیم چه نه،
ولی بازم میخواستم باهم باشیم.
تو قلبمو شکستی عزیزم
شاید نباید میذاشتی اینقدر بهت نزدیک بشم.
کی فکرشو میکرد فراموش کردن اینقدر طول بکشه؟
🔹[ژومی]
من بهخاطرِ رفتنت ازت دلگیر نیستم،
ولی همهی برنامههایی که باهم داشتیم بهم ریخت.
مثلاً هنوز به دوستامون نگفتیم که دیگه باهم نیستیم، هنوز خونه رو عوض نکردیم.
🔹[چانیول]
تو گفتی خداحافظ،
منم وانمود کردم که برام مهم نیست و دستامو کردم تو جیبم.
🔹[ژومی]
فکر میکردم میتونم تنهایی از پسش بربیام،
اما این خاطرات توی عادتهایی که نمیتونم ترکشون کنم، گیر کردن.
🔹[چانیول]
دیگه کسی نیست که بهم شببخیر بگه.
🔹[ژومی]
خوشیها رو میشد باهم تقسیم کرد،
باید غمها رو هم نصف میکردیم.
🔹[چانیول + ژومی]
متأسفم که هنوز نتونستم از این وضعیت بیرون بیام..
🔹[چانیول]
ساعت ۳ نصفهشب،
عکستو توی دستام گرفتم و ذهنم خالـیه.
لیوانِ ویسکی دستنخورده مونده،
تنهایی داره زخمهامو عمیقتر میکنه.
یـادِ آخرین بار که همدیگه رو دیدیم افتادم،
حتی اشکام دیگه نمیریزه.
همهی حرفام توی گلوم مونده،
فقط میتونم رفتنت رو نگاه کنم که داری دور میشی.
🔹[ژومی]
دیر فهمیدم که چقدر عاشقت بودم.
اونقدر دلتنگتم که کنترلمو از دست دادم،
حتی نفس کشیدن هم درد داره.
انگار دارم از زمین و زمان جُدا میشم،
حس میکنم توی یه قفس گیر افتادم
همهچی مثلِ یه رؤیا بود که تموم شده
کاش زمان میتونست همه چیز رو درست کنه
کاش دوباره میتونستم لمست کنم..
💫 از چانیول × ژومی ✨
🔹[چانیول]
ساعت ۲ ۳ نصفهشبه،
هنوز خوابم نبرده،
دستام که الان باید دستای تو رو محکم میگرفتن، خالی موندن.. انگار دارم دیوونه میشم.
🔹[ژومی]
لنزی که تـار شده،
نمیشه لحظات رو برای همیشه ثبت کنه.
خاطرهها مثلِ دود سبُک شدن،
حتی نفس کشیدن هم درد داره.
🔹[چانیول]
چه مناسبِ هم بودیم چه نه،
ولی بازم میخواستم باهم باشیم.
تو قلبمو شکستی عزیزم
شاید نباید میذاشتی اینقدر بهت نزدیک بشم.
کی فکرشو میکرد فراموش کردن اینقدر طول بکشه؟
🔹[ژومی]
من بهخاطرِ رفتنت ازت دلگیر نیستم،
ولی همهی برنامههایی که باهم داشتیم بهم ریخت.
مثلاً هنوز به دوستامون نگفتیم که دیگه باهم نیستیم، هنوز خونه رو عوض نکردیم.
🔹[چانیول]
تو گفتی خداحافظ،
منم وانمود کردم که برام مهم نیست و دستامو کردم تو جیبم.
🔹[ژومی]
فکر میکردم میتونم تنهایی از پسش بربیام،
اما این خاطرات توی عادتهایی که نمیتونم ترکشون کنم، گیر کردن.
🔹[چانیول]
دیگه کسی نیست که بهم شببخیر بگه.
🔹[ژومی]
خوشیها رو میشد باهم تقسیم کرد،
باید غمها رو هم نصف میکردیم.
🔹[چانیول + ژومی]
متأسفم که هنوز نتونستم از این وضعیت بیرون بیام..
🔹[چانیول]
ساعت ۳ نصفهشب،
عکستو توی دستام گرفتم و ذهنم خالـیه.
لیوانِ ویسکی دستنخورده مونده،
تنهایی داره زخمهامو عمیقتر میکنه.
یـادِ آخرین بار که همدیگه رو دیدیم افتادم،
حتی اشکام دیگه نمیریزه.
همهی حرفام توی گلوم مونده،
فقط میتونم رفتنت رو نگاه کنم که داری دور میشی.
🔹[ژومی]
دیر فهمیدم که چقدر عاشقت بودم.
اونقدر دلتنگتم که کنترلمو از دست دادم،
حتی نفس کشیدن هم درد داره.
انگار دارم از زمین و زمان جُدا میشم،
حس میکنم توی یه قفس گیر افتادم
همهچی مثلِ یه رؤیا بود که تموم شده
کاش زمان میتونست همه چیز رو درست کنه
کاش دوباره میتونستم لمست کنم..