اندکی از من... A little bit of me dan repost
عزیزم!
روزهای بیخاطره دارم وقتی شما در خلوت من نیستید، هیچگلی معطر نیست، هیچ درختی سبز. پس چگونه میتوانم شعر بگویم وقتی قلم غمگین است و دل به نوشتن نمیدهد؟
عزیزم!
هرگز نمیتوانم عشق شما را پنهان کنم.
نه نمیشود. نمیتوانم .
دلام میخواهد با چند دهان بگویم دوستتان دارم تا گوشتان مدام دوستداشتنها را زنگ بزند. با چند چشم شما راببینم که وقتی از دیدنتان محرومام در آینه به شما خیره شوم.
یا یک گردنبند از بیقراریهایم به گردنتان بیاویزم، فراموشام نکنید.
عزیزم!
ایکاش بخاطر این بیشمار دوستداشتن، درخلوت یا درملاءعام جریمهم میکردید. جریمه بوسههای تجربی. یا نه، مثل یکاستاد، کلا مرااز تئوری خلاص کنید و عملا بیاموزید.
باورکنیدگاهی از فرکانس شب که ماه میتابد، ازسمفونی باد که ازنوک درختان پخش میشود، میبینم سایههایی نزدیک میشوند و با میزانسن بوسه از لبها، ناگهان مهتاب خاموش میشود. من تا انقضای شب از دهان پنجره به شما میگویم دوستت دارم و شما را میبوسم.
شما دَمدَمای صبح هجاهای خیس بوسه راروی لبهاتان حس نمیکنید؟
#فرح_آریا
My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME
https://t.me/andaki_az_man
روزهای بیخاطره دارم وقتی شما در خلوت من نیستید، هیچگلی معطر نیست، هیچ درختی سبز. پس چگونه میتوانم شعر بگویم وقتی قلم غمگین است و دل به نوشتن نمیدهد؟
عزیزم!
هرگز نمیتوانم عشق شما را پنهان کنم.
نه نمیشود. نمیتوانم .
دلام میخواهد با چند دهان بگویم دوستتان دارم تا گوشتان مدام دوستداشتنها را زنگ بزند. با چند چشم شما راببینم که وقتی از دیدنتان محرومام در آینه به شما خیره شوم.
یا یک گردنبند از بیقراریهایم به گردنتان بیاویزم، فراموشام نکنید.
عزیزم!
ایکاش بخاطر این بیشمار دوستداشتن، درخلوت یا درملاءعام جریمهم میکردید. جریمه بوسههای تجربی. یا نه، مثل یکاستاد، کلا مرااز تئوری خلاص کنید و عملا بیاموزید.
باورکنیدگاهی از فرکانس شب که ماه میتابد، ازسمفونی باد که ازنوک درختان پخش میشود، میبینم سایههایی نزدیک میشوند و با میزانسن بوسه از لبها، ناگهان مهتاب خاموش میشود. من تا انقضای شب از دهان پنجره به شما میگویم دوستت دارم و شما را میبوسم.
شما دَمدَمای صبح هجاهای خیس بوسه راروی لبهاتان حس نمیکنید؟
#فرح_آریا
My scattered writing
A LITTLE BIT OF ME
https://t.me/andaki_az_man