Part 131
شاهرخ : روش ک برگردوند هین بلند کشید تو چشام خیره شد
مگ نگفتم تنت بپوشون این لباس عوض کنی هان
دیپ.: وای تورو خدا شر درس نکن لباس ندارم ب جز این
شاهرخ : بهونه نیار بگو خوشم میاد همه جام بندازم بیرون
دیپ : تو دلم گفتم اره خوشم میاد همه جام بندازم بیرون تو چیکاره ای اخه اما لال شدم و هیچی نگفتم
شاهرخ : سریع میری و پالتو میپوشی تا اون روی سگم بالا نیاوردی
دیپ : وای این لعنتی از من چی میخاس پالتوم و بپوشم اونم تو این مهمونی میخواستم سرم از دست این پسره غول بکوبم ب دیوار ک بلندتر گفت
شاهرخ : میپوشی یا روی سگم دوس داری ببینی ؟؟؟
دیپ : بشقاب غذام گذاشتم رو میز و از سالن با حرص اومدم بیرون .....
ادامه این رمان پر هیجان رو میخواییی ؟؟؟
میخوایی بدونی شاهرخ چیکاره دیپه ؟
میخوای بدونی چرا بهش سخت میگیره
پس تو چنل زیر جویین شید تا ببینید داستان از چه قراره
@srk_salo@srk_salo@srk_salo