👆👆تصویر کار شده در کانال اتحادیه راهبران مترو تهران با پرداختی بورژوایی به مسائل کارگری پرداخته است که دوباره سر و بدن را از هم جدا کرده و قدسیت را به کار فکری و علیه کار یدی داده است.
انگار که مشکل این است که فکورها بر مسند امور ننشستهاند. این روش درست طرح مسائل نیست و ما باید نخست مسائل را درست طرح کنیم، چراکه بخشی از راه حل همین طرح درست ماجرا است.
جدایی کار فکری و یدی بخشی از تقسیم کار طبقاتی است که در جامعه بورژوایی به حد اعلای تکامل خود رسیده است. مسأله دقیقا این است که آنهایی که کار نمیکنند فکر میکنند و برای مایی که کار میکنیم تصمیم میگیرند. تضاد بین مغز/ بیمغزی، فکر/بیفکری و کارآمدی/ناکارآمدی مسألهٔ اصلی کارگران نیست. اینها از جانب بورژواها و خردهبورژواهایی مطرح میشوند که بر اثر زیادهخواهی این توهم را دارند که در مراتب بالاتر هرم جامعه قرار گیرند.
از نظر ما کارگران صورتبندی ماجرا باید اینگونه باشد که ما کار میکنیم و مفتخورها به جایمان فکر میکنند. در واقعیت این رابطه برقرار است. ما کار میکنیم و زالوهایی که با کار ما زنده و خوشاند، تصمیم میگیرند. از قضا مشکلمان همین است که آنها مشغول کار نیستند و کار نمیکنند اما از ما ثروتمندتر، صاحبقدرتر و تصمیمگیرندهتر هستند.
ما نباید با مفاهیم، تصاویر و افکار طبقات حاکم به خودمان و مشکلاتمان بیاندیشیم. این شرط اولیه قدم برداشتن به سمت رهائی از فلاکت کار مزدی است.
راوی
انگار که مشکل این است که فکورها بر مسند امور ننشستهاند. این روش درست طرح مسائل نیست و ما باید نخست مسائل را درست طرح کنیم، چراکه بخشی از راه حل همین طرح درست ماجرا است.
جدایی کار فکری و یدی بخشی از تقسیم کار طبقاتی است که در جامعه بورژوایی به حد اعلای تکامل خود رسیده است. مسأله دقیقا این است که آنهایی که کار نمیکنند فکر میکنند و برای مایی که کار میکنیم تصمیم میگیرند. تضاد بین مغز/ بیمغزی، فکر/بیفکری و کارآمدی/ناکارآمدی مسألهٔ اصلی کارگران نیست. اینها از جانب بورژواها و خردهبورژواهایی مطرح میشوند که بر اثر زیادهخواهی این توهم را دارند که در مراتب بالاتر هرم جامعه قرار گیرند.
از نظر ما کارگران صورتبندی ماجرا باید اینگونه باشد که ما کار میکنیم و مفتخورها به جایمان فکر میکنند. در واقعیت این رابطه برقرار است. ما کار میکنیم و زالوهایی که با کار ما زنده و خوشاند، تصمیم میگیرند. از قضا مشکلمان همین است که آنها مشغول کار نیستند و کار نمیکنند اما از ما ثروتمندتر، صاحبقدرتر و تصمیمگیرندهتر هستند.
ما نباید با مفاهیم، تصاویر و افکار طبقات حاکم به خودمان و مشکلاتمان بیاندیشیم. این شرط اولیه قدم برداشتن به سمت رهائی از فلاکت کار مزدی است.
راوی