Медленная смерть мечты.


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


Иди к черту!
𝐹𝑈𝐶𝐾 𝑂𝐹𝐹
𝐼𝑁𝑇𝐽.

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


ریدم به فکری که راجب تو باشه.


بخواد اینطوری پیش بره قابلیت ریدن تو همچیو پیدا میکنم.


زیادی کصدستی داشت.


من با همین نقاب میشینم پا میشم،جواب سوالارو کوتاه میدم،از ادما فرار میکنم،میرم تو تنهایی خودم..
نمیفهمی...
ولی تو بلدی..تو منو بلدی!
تو سکوتمو بلدی..
دلم یرات تنگ شده..
بد دلم برات تنگ شده..
بد!


خیلی وقته نخندیدم...
جوری که وقتی جلو تو میشینم نمیتونم بهت لبخند بزنم...
من و تو باهم زمین خوردیم،باهم شکستیم، زمین ،باهم بلند شدیم،باهم بچگی کردیم،باهم بزرگ شدیم..
ولی...
حتی جلو توعم نمیتونم با این لبای یخ زده لبخند بزنم..
انگاری یه نقاب سنگی به صورتم چسبیده باشه..


واسه همین وقتی زل میزنم بهت میپرسم دلت واسم تنگ شده بود؟!
دوس دارم بگی اره!
من پر تاریکی و تلخ..تو این پاییز که انگار هیچوقت قرار نیس تموم شه جا موندم...


یادم نیس کی و از کجا شنیدم..
اینکه وقتی حسیو هیچوقت تجربه نکرده باشی بقیه برات ازش حرف بزنن یجور قصه س که میشه بش خندید..
ولی وقتی خودت حسش کنی،طعم تلخ و شیرنشو بچشی مثل زخم دهن باز جاش با هر تلنگری تیر میکشه
جوری که بی هوا دستت میره سمت قلبت انگاری یکی میون سینت دست انداخته و قلبتو کشیده بیرون..انگاری دو تیکت کرده..


سوز داره...اره...
هوا..این روزای لعنتی،این پاییز که بوی پاییز ندارع!


شده بشینم و فقط خیره بشم به چشماش و به حرفاش گوش کنم...
شده اونقد تو حرف زدناش گم شم که صدای هیچکسو نشنوم...


پاییز ولی سوز زمستون داره هوا..
با کاپشن و شال و کلاه گرم نمیشم..
سوز هوا استخون میترکونه..نگاها چیزی نمیپزسن...
ولی وقتی سکوت میکنی اینهمه،بقیه میفهمن یه خبریه...
سکوت با سکوت فرق داره!


بی قرار!
حالا بیرون بارونه من خیلی وقته سراغی از گوشیم نمیگیرم..
خیلی وقته پیام که میاد خیز بر نمیدارم سمتش..
خیلی وقته گوشیم زنگ که میخوره دستپاچه نمیشم....
اصن چند وقته صبح به صبح گوشیمو از حالت بی صدا خارج کنم..
بیرون پاییزه،من اصن نمیدونم چجوری گذشت...


بارون با سر انگشتش میزنه به شیشه و من یادم میره با خودم داشتم چی میگفتم‌..
اگه یوقت دیگه بود
گوشیو بر میداشتم و یه تکست با یه علامت سوال تهش میفرستادم و خیره میموندم به گوشیم واسه جواب...


دلم واسه خندیدنت تنگ شده من...
حالا تو هی با اون چشای خسته تو شبشه بهم خیره شو..
هی حرف نزن....
میدونی چیه؟! من سکوتتو میشناسم..
من کلمه به کلمه سکوتتو میشناسم...


وقتی یهو سه ساعت از دستت در میره و نمیفهمی چجوری تموم شده..
وقتی یهو اهنگ تموم شده و میره اهنگ بعدی ولی تو نمیفهمی کی تموم شده ترس داره! خیلیم ترس داره..


ادم وقتی بیست ثانیه از خودش غافل میشه طبیعیه....


نمیشه چند ساعت به هیچی فک نکرد..
دارم هزیون میگم..طبیعیه..
وقتی ادم دو تیکه میشم همه هوش و حواسشو باهم نداره!
هوشش تو یه پارس حواسش تو یه پاره دیگه...


جوری بی تاب و گمم کرده این روزای بی سر و ته که هرجا که میرم نمیدونم دارم چیکار میکنم...ذهنم کجا میره اصن؟!
یادم نمیمونه.....


چرا دیگه صدا فک کردنتو نمیشنوم؟!
چرا این روزا زیاد پیش میاد ازت جا بمونم؟!
چرا این روزا زیاد پیش میاد چشات پر غم و اشک شه؟
چرا این پاییز مث پاییزای دیگ نیس؟!
این پاییز شبیه هزیونه،شبیه خودش نیس
پاییزی که هوس قهوه نندازه به جونت که اصن پاییز نیس،اخر تابستونه،تابستونی که کش اومده!
بی تاب بارونت کرده و نمیباره اسمونش


خیره شدم تو چشای تار خودم که زل زده به شیشه و یهو دلم خواست بگم سلام!
دلت برام تنگ شده بود؟!
عحیبه،عجیب خواستم بگم اره دلم واسه خندیدنت،حرف زدنات تنگ شده...
چیه؟! چرا کم حرف شدی؟!
چرا دمقی؟! چرا نیستی؟! کجایی؟! وقتی نیستی کجایی؟!
وقتی خودت هستی ولی حواست جای دیگس میشه بگی کجاست؟!
وقتی خیره میشی ساعتها به دیوار به سقف دقیقا به چی فک میکنی لوتوس؟!


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

325

obunachilar
Kanal statistikasi