عزیزم!
نمیدانم در راه بازگشت به خانه
چرا بی دلیل سری به آن کوچه بن بست زدم و تا نیمه راه آمدم،
و از آن دیوار گلی به ایوان خانه ات سرک کشیدم و درخت چنار پیر را که به ناودان خانه برای قطره بارانی متوسل شده بود را -نظاره کردم
با نگاهم از پنجره گذشتم و به تو رسیدم،
انگار برای لحظهای زمان متوقف شد
و خاطره ی آغوشت دامانم را گرفت و اشک از گونه هایم سرازیر شد
گرم شدم و آنی گر گرفتم
و چه زود بی رحمانه حریص شدم و در خیال،....
تو را به آغوش کشیدم و نفسم را در سینه ات حبس کردم و تا پایان کوچه یک نفس دویدم و دور شدم
#تیکه_کتاب
📚قصه های من و ننه صغرا
✍#طاهره_باقری_اردکانی
🎙#محسن_گل_زاده
🎛#رادیو_البرز
دیوانه نیست زنی که تو را دوست بدارد....
نمیدانم در راه بازگشت به خانه
چرا بی دلیل سری به آن کوچه بن بست زدم و تا نیمه راه آمدم،
و از آن دیوار گلی به ایوان خانه ات سرک کشیدم و درخت چنار پیر را که به ناودان خانه برای قطره بارانی متوسل شده بود را -نظاره کردم
با نگاهم از پنجره گذشتم و به تو رسیدم،
انگار برای لحظهای زمان متوقف شد
و خاطره ی آغوشت دامانم را گرفت و اشک از گونه هایم سرازیر شد
گرم شدم و آنی گر گرفتم
و چه زود بی رحمانه حریص شدم و در خیال،....
تو را به آغوش کشیدم و نفسم را در سینه ات حبس کردم و تا پایان کوچه یک نفس دویدم و دور شدم
#تیکه_کتاب
📚قصه های من و ننه صغرا
✍#طاهره_باقری_اردکانی
🎙#محسن_گل_زاده
🎛#رادیو_البرز
دیوانه نیست زنی که تو را دوست بدارد....