بابام مریض شده بود رفتم بیمارستان دستاشو گرفتم گفتم یادته همیشه منو با این دستا نوازش میکردی؟
گفت گه نخور اون داداشت بود، تو رو همیشه میزدم
دیدم راست میگه منم اکسیژنشو قط کردم :)))
گفت گه نخور اون داداشت بود، تو رو همیشه میزدم
دیدم راست میگه منم اکسیژنشو قط کردم :)))