#گریز_از_تو
#پارت_1044
تُن صدایش با مکث کوتاهی پایین آمد و تمام حرصش را ریخت توی نفس های کش دارش.
_عزیزم تو شرایطت عادی نیست که بخوای خودت و تو اتاق حبس کنی. بیا بیرون حرف بزنیم!
انقباض شانه هایش کمتر شد. پاهایش را دراز کرد و همان طور در حالت نشسته، سرش را گذاشت روی تخت. بی اراده یاد پیانویی افتاد که ارسلان برایش خریده بود. آن شب وقتی در آغوشش تاب خورد قول داده برایش بنوازد و او با یک لیوان چایی بنشیند به تماشای رقص انگشتانش... لبخندش زیر نور آفتاب تندی که ضخامت پرده را هم رد میکرد، شبیه یک آدم رو به احتضار بود. تلخ، سرد با بغضی خشک!
حتی انگشتانش هم به کلاویه ها نرسیده بود. یک روز و یک شب اندازه ی یک سال گذشته بود!
_یاسمین بخدا اگه ارسلان بیاد و ببینه خودت و حبس کردی بلوا به پا میکنه. بیا بیرون شر و بخوابون.
دو شب پیش در آغوش او از شدت خوشی نزدیک بود تا اوج آسمان پرواز کند برای چیدن یک ستاره و حالا... منتظر بود تا ارسلان سر برسد و بلوا به پا کند. صدای گفتگوی آرام شایان و اردلان و بعد دوباره صدای عصبی شایان به گوشش خورد.
_بخدا قسم در و میشکونما... یک کلمه حرف بزن من گردن شکسته بفهمم زنده ایی. قلبم وایستاد یاسمین.
این مرد چه گناهی داشت که به پای تک تک مصیبت هایشان بسوزد؟! لب باز کرد و بزاق خشکش را قورت داد. لب های ترک خورده اش زخم شده بود.
_حالم خوبه...
صدای نفس آسوده ی شایان را با آه عمیقی شنید. لبخند زد. میترسیدند دخترک بازهم بلایی سر خودش بیاورد.
_حالا بیا بیرون دایی جان. با موندنت تو اون اتاق هیچی عوض نمیشه جز داغون شدن خودت.
صدای آرام اردلان با نگرانی بلند شد. چیزی که گفت یاسمین متوجه نشد اما جواب تند شایان را شنید.
_متین تو راهه داره میاد، به محمد چیزی نگفتم که سریع به گوش ارسلان نرسه.
_متین میتونه راضیش کنه؟
شایان سر تکان داد و همان گوشه روی صندلی نشست.
_تنها امیدم متینه! من دعوای اینارو ببینم سکته میکنم. ارسلان بیاد و ببینه این خانم اتاقش و عوض کرده و در و رو خودش قفل کرده حتما این خونه و رو سرمون خراب میکنه.
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to
#پارت_1044
تُن صدایش با مکث کوتاهی پایین آمد و تمام حرصش را ریخت توی نفس های کش دارش.
_عزیزم تو شرایطت عادی نیست که بخوای خودت و تو اتاق حبس کنی. بیا بیرون حرف بزنیم!
انقباض شانه هایش کمتر شد. پاهایش را دراز کرد و همان طور در حالت نشسته، سرش را گذاشت روی تخت. بی اراده یاد پیانویی افتاد که ارسلان برایش خریده بود. آن شب وقتی در آغوشش تاب خورد قول داده برایش بنوازد و او با یک لیوان چایی بنشیند به تماشای رقص انگشتانش... لبخندش زیر نور آفتاب تندی که ضخامت پرده را هم رد میکرد، شبیه یک آدم رو به احتضار بود. تلخ، سرد با بغضی خشک!
حتی انگشتانش هم به کلاویه ها نرسیده بود. یک روز و یک شب اندازه ی یک سال گذشته بود!
_یاسمین بخدا اگه ارسلان بیاد و ببینه خودت و حبس کردی بلوا به پا میکنه. بیا بیرون شر و بخوابون.
دو شب پیش در آغوش او از شدت خوشی نزدیک بود تا اوج آسمان پرواز کند برای چیدن یک ستاره و حالا... منتظر بود تا ارسلان سر برسد و بلوا به پا کند. صدای گفتگوی آرام شایان و اردلان و بعد دوباره صدای عصبی شایان به گوشش خورد.
_بخدا قسم در و میشکونما... یک کلمه حرف بزن من گردن شکسته بفهمم زنده ایی. قلبم وایستاد یاسمین.
این مرد چه گناهی داشت که به پای تک تک مصیبت هایشان بسوزد؟! لب باز کرد و بزاق خشکش را قورت داد. لب های ترک خورده اش زخم شده بود.
_حالم خوبه...
صدای نفس آسوده ی شایان را با آه عمیقی شنید. لبخند زد. میترسیدند دخترک بازهم بلایی سر خودش بیاورد.
_حالا بیا بیرون دایی جان. با موندنت تو اون اتاق هیچی عوض نمیشه جز داغون شدن خودت.
صدای آرام اردلان با نگرانی بلند شد. چیزی که گفت یاسمین متوجه نشد اما جواب تند شایان را شنید.
_متین تو راهه داره میاد، به محمد چیزی نگفتم که سریع به گوش ارسلان نرسه.
_متین میتونه راضیش کنه؟
شایان سر تکان داد و همان گوشه روی صندلی نشست.
_تنها امیدم متینه! من دعوای اینارو ببینم سکته میکنم. ارسلان بیاد و ببینه این خانم اتاقش و عوض کرده و در و رو خودش قفل کرده حتما این خونه و رو سرمون خراب میکنه.
گریز از تو در چنل vip با 1200 پارت به اتمام رسیده وچند ماه از اینجا جلوتره!
برای عضویت در چنل vip، میتونید مبلغ 40 هزار تومن رو به شماره کارتِ👇
6393461045433816
"به نام مریم نیک فطرت"
واریز کنید و پس از ارسال عکس یا اسکرینشات از فیش واریزی به آی دی ادمین بنده در تلگرام، لینک چنل vip رو دریافت کنید❤️👇
@ad_goriz_az_to