#𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖🔞🔥
#پارت۱
همزمان که داشتم جلو #پدربزرگ_ناتنیم خم و راست میشدم و حرکتای یوگا رو انجام میدادم یه چشمم به #خشتکش بود که کی...رش با هر #لرزش_باسنم سیخ و سیخ تر میشد و همزمان که داشتم رو زمین پاهامو باز میکردم و زانوهای خودمو کش میدادم با صدای #جر خوردن شلوارم چشمام گرد شد و شک نداشتم #تپل صورتی رنگم از زیر بند لامبادام بیرون پرید!
فک میکردم حواسش بهم نیست اما با قفل شدن نگاهش رو #ک...ص تپلم لبمو گزیدم و دستمو رو ک...صم گذاشتم
امشب بدجور هورنی شده بودم و دلم میخواست ابم جای #ج..ق زدن با یه ک...یر کلفت بپاشه بیرون
اون نه محرمم بود و نه پدر بزرگ واقعیم و #ک...ی..ر سیخ شده و گندش نشون میداد خودشم حش..ری شده و کم کم دستمو از روی #تپلم برداشتم و جلوش خودمو مالیدم!
چشماش سرخ شده بود و هیکل ورزیدش انگار #داغ کرده بود
بلاخره مجرد بود و چندین سال از مرگ زنش میگذشت و میدونستم خیلی وقته خودشو تو یه #سوراخ تنگ فرو نکرده و با لوندی لب زدم:
_ک...صمو میخوای #لیس بزنی #بابابزرگ؟
https://t.me/+YiWtuO6CAmo3MWRkhttps://t.me/+YiWtuO6CAmo3MWRk