Репост из: 😍 پوشاک لاکچری😍
- چطور ازم میخوای باهات بخوابم، من پدرتم!
عصبی مشتی به سینه ش کوبیدم و فریاد زدم:
- تو شوهر مادرمی نه پدر من!
نفسش کند شد.
حق داشت که با این هیکل و لباس زیری که تنم کردم بتونه خودش رو نگه داره.
- منه لاصب اومدم اینجا که نقش باباتو داشتم باشم، میفهمی؟
سرم رو روی سینه ستبرش گذاشتم.
- من نخوام تو بابام باشی باید کی رو ببینم؟ ببین حتی سالارت هم دلش منو میخواد، ببین چقدر باد کرده!
دستم رو روی وسط پاش گذاشتم که تو گلو صدای آه مردونه از خودش در اورد که من رو بیشتر #تحریک کرد.
لبم رو به گوشش چسبوندم و حرفم رو ادامه دادم:
- مامانم راضیت نمیکنه نه؟ دروغ نگو چون خودم متوجه میشم بیشتر از مامانم، حواست پی هیکل منه.
دستش رو مشت کرد تا خود داری کنه.
انگار کم کم داشت #اغوا میشد.
- میخوای چیکار کنم؟ فکر میکنی توی این شهر کوچیک حرف در نمیاد که اونی که یه ایل کرد به سرش قسم میخورن، #بکارت دختر خونده خودشو گرفته؟
محکم توی بغلش خزیدم و خودم رو روی مردونگیش حرکت دادم.
- هوم فکر بدی نیست، ضمنا یک ایل پشت پنجره اتاق من صف نکشیدن که ببین ما داریم با هم چیکار میکنیم ...حتی مامانمم هم نیست الان.
صورتش سرخ بود و بدنش داغ.
باید خودم دست به کار میشدم.
- میخوای من اول برات لخت بشم؟
❌🔞❌🔞❌🔞❌
https://t.me/joinchat/A2bqqsJ0syZhYzA8
https://t.me/joinchat/A2bqqsJ0syZhYzA8
عاشقانه ممنوعه بین دختر کورد و شوهر مادرش ...
پر از صحنه های اروتیک و یواشکی🔥
عصبی مشتی به سینه ش کوبیدم و فریاد زدم:
- تو شوهر مادرمی نه پدر من!
نفسش کند شد.
حق داشت که با این هیکل و لباس زیری که تنم کردم بتونه خودش رو نگه داره.
- منه لاصب اومدم اینجا که نقش باباتو داشتم باشم، میفهمی؟
سرم رو روی سینه ستبرش گذاشتم.
- من نخوام تو بابام باشی باید کی رو ببینم؟ ببین حتی سالارت هم دلش منو میخواد، ببین چقدر باد کرده!
دستم رو روی وسط پاش گذاشتم که تو گلو صدای آه مردونه از خودش در اورد که من رو بیشتر #تحریک کرد.
لبم رو به گوشش چسبوندم و حرفم رو ادامه دادم:
- مامانم راضیت نمیکنه نه؟ دروغ نگو چون خودم متوجه میشم بیشتر از مامانم، حواست پی هیکل منه.
دستش رو مشت کرد تا خود داری کنه.
انگار کم کم داشت #اغوا میشد.
- میخوای چیکار کنم؟ فکر میکنی توی این شهر کوچیک حرف در نمیاد که اونی که یه ایل کرد به سرش قسم میخورن، #بکارت دختر خونده خودشو گرفته؟
محکم توی بغلش خزیدم و خودم رو روی مردونگیش حرکت دادم.
- هوم فکر بدی نیست، ضمنا یک ایل پشت پنجره اتاق من صف نکشیدن که ببین ما داریم با هم چیکار میکنیم ...حتی مامانمم هم نیست الان.
صورتش سرخ بود و بدنش داغ.
باید خودم دست به کار میشدم.
- میخوای من اول برات لخت بشم؟
❌🔞❌🔞❌🔞❌
https://t.me/joinchat/A2bqqsJ0syZhYzA8
https://t.me/joinchat/A2bqqsJ0syZhYzA8
عاشقانه ممنوعه بین دختر کورد و شوهر مادرش ...
پر از صحنه های اروتیک و یواشکی🔥