دنیای قدیم(تاریخی نوستالژی)


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Картинки и фото


🎞️عکس ها ، ویدیوها و مطالب قدیمی کمیاب و جذاب📜 آرشیو تصویری بی نظیر از دنیای قدیم بدون حذفیات و سانسور🔥📛
تبلیغات 👈🏻 @AdsChanels

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Статистика
Фильтр публикаций


😍 دختر پلنگا و درودافای تهران همشون اینجا داف میشن🐒

مشاهده ➡️


💲💸دیدم طلا و دلار تند تند میره بالا خواستم بخرم دخترعموم گفت نخر ارزون میشه به حرفش گوش ندادم 10تومن ضرر کردم گفتم از کجا میدونستی گفت تو مگه اینجا نیستی؟👇👇

💰 OnlineTala
OnlineTala


یک خانواده کم جمعیت ایرانی(احتمالا بختیاری) ۱۰۳ سال پیش
عکس از مجله نشنال جئوگرافیک رنگی شده با هوش مصنوعی



@Oldonya


اگه دنبال ادمین حرفه‌ای اینستاگرام و تلگرام هستی که پیج و کانالت رو حسابی بزرگ کنه

دیدوگرام یه سایتیه که داره بهترین ادمین‌ها رو معرفی میکنه و کانال تلگرامشون اینه:
https://t.me/+ONLBxnPzBsE2MGI0
● بلاگر
● تولید پست و استوری
● تدوین‌گر ویدیو
● عکاس و فیلمبردار
● سناریونویس
● دایرکت و کامنت
● و...
F
سایتش هم که لیست کامل‌تری داره و رزومه و شماره تماس هم گذاشته اینه:

https://B2n.ir/s81354


خیابان لاله زار تهران در زمان اشغال
ارتش متفقین در دهه بیست




@Oldonya


قدیم ترها،در دبستان وقتی از ما میپرسیدند شغل مادر ؟

میگفتیم خانه دار 🌹
در ذهن کودکانه ی ما بچه های دیروز بین مادر کارمند و مادر خانه دار فاصله ی زیادی وجود داشت .فکر می کردیم‌مادرانمان در واقع شغل ندارند .

🍃سالها گذشت تا ما دختران مادران خانه دار فهمیدیم که اتفاقا مادرهای مان شاغل ترین زنان زمین بودند و ما بی‌خبر بودیم.
یک روز صبح که برای درست کردن صبحانه شش صبح بیدار شدیم و مجبور شدیم  با یک دست پنیر و گردو روی سفره بگذاریم و با یک دست موهای آشفته مان را مرتب کنیم تا بشود بقیه را بیدار کرد .
🌹یک روز که ساعت یک ظهر خسته به خانه رسیدیم و با سرعت نور گوشت را از فریزر پرت کردیم بیرون تا حدود ساعت  دو و ده دقیقه ظهر بتوانیم کتلت گرم جلوی خانواده بگذریم .

🍃یک شب که قبل از خواب نعنا خشک ها را توی سینی بالای یخچال یک بار دیگه سابیدیم و تمام دستمان عطر نعنای امسالی گرفت .

🌹یک بعدازظهر که توی حال خودمان بودیم و با تلفنی از طرف یک آشنا که میگفت مهمان نمیخوایی؟ نیم ساعت دیگه خونه تون هستم .
🍃مثل برق خانه های چند ده متری را جارو زدیم و دستمال کشیدیم و میز آماده کردیم
فهمیدیم که ....
مادرهای بی ادعای ما ،شاغل ترین زنان عالم بودند .

🌹شاغل هایی که سر ماه کسی حقوق کف دست شان نمیگذاشت و بعد از هر زایمان هیچ مرخصی با حقوقی برایشان رد نمی شد .
آن روز بود که یاد گرفتیم به دخترهای آینده مان بیاموزیم تا بفهمند هیچ زنی بیکار نیست و زنان خانه دار عجیب شاغلند.
بطرزی عجیب ...

🍃آنچنان که قانون  کارشان هنوز در هیچ کتاب حقوقی نوشته نشده ست .

@Oldonya


⭕️⭕️
✔️ فیلترشکن با هوش مصنوعی بدون قطعی ✔️
💵 اول رایگان تست کن خوشت اومد خرید کن 🤩
✔️ پایداری و سرعت بالا 🚀
✔️ سرورهای اختصاصی
✔️آیپی ثابت برای اینستا ،ترید ،گیم 🚨🪧
✔️ بدون قطعی
✔️ تمامی اپراتور ها ،تمامی سیستم عامل ها
✔️ پشتیبانی تا آخرین روز اشتراک 🆗

🛒 تست ،خرید ،پشتیبانی ⬇️

📣 @V2rayAdmiN_18 💙


زنده یاد محمدعلی فردین و فرزندانش

@Oldonya


خبر گشایش هتل دربند در روزنامه اطلاعات در تیرماه سال ۱۳۱۷
این هتل حدود چهل سال دایر بود و بعد رو به خرابی گذاشت و در حدود سال ۱۳۹۰ کاملا تخریب شد



@Oldonya


🎥 فیلم «70سی»
🔰 ساخت کشور: ایران | کمدی
📆 سال تولید: 1403
📆 سال انتشار: 1403
👥 بازیگران: 
بهرام افشاری، هوتن شکیبا، الهه حصاری، مهدی حسینی‌نیا، صدف اسپهبدی، حسین پاکدل، سیاوش طهمورث، ناهید مسلمی، لادن ژاوه‌وند
👤 کارگردان: بهرام افشاری
📄 خلاصه داستان: دکتر می‌گوید که یعقوب بخاطر غده داخل سرش بزودی می‌میرد و نمی‌تواند جایزه ای که برنده شده را تحویل بگیرد پس بعضی‌ها تلاش می‌کنند اورا زنده نگه دارند که جایزه را تحویل بگیرد و…

🚫توجه: به علت مسائل مشخص فایل هر چند ساعت یکبار حذف و مجدد آپلود خواهدشد لطفا پس از آپلود فایل آن را به جایی دیگر منتقل نموده و سپس اقدام به دانلود نمایید.

📥لینک دریافت فایل📥
📥لینک دریافت فایل📥
📥لینک دریافت فایل📥


تبلئع رادیو ترانزیستوری پارس توشیبا در اواخر دهه ۱۳۳۰

@Oldonya


هواپیمای هینکل آلمان نازی

این هواپیما به دستور آدولف هیتلر ، ایران نامگذاری شد! گرایش مردم ایران به آلمان نازی به دلیل ظلم‌های بریتانیا و روسیه در دوره جنگ جهانی



@Oldonya


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎥 برای یکبار هم که شده با روانشناس صحبت کنید 🙏🏻🙏🏻

اینجا بدون هیچ پیش داوری و قضاوت میتونی مشکلاتت رو راحت حل کنی
👌🏻

📌 مشکلاتی مثل : زناشویی، خیانت، تربیت فرزند، استرس و اضطراب ، افسردگی، مشاوره پیش از ازدواج، اعتیاد ...

📲 تا دیر نشده از طریق لینک زیر جهت رزرو نوبت تلفنی و محرمانه با برترین مشاوران متخصص کشور صحبت کنید 👇
https://hamkadeh.com/landings/bigjB
https://hamkadeh.com/landings/bigjB
گوش شنوای شما هستیم❤️‍🩹


میدان شهیاد در زمان ساخت، سال ۱۳۵۰

@Oldonya


شکل مسافرت مجردی در ایران قدیم!

@Oldonya


آیلین ویگن بازیگر زیبا و محبوب پیش از انقلاب

@Oldonya


محمدعلی فروغی آخرين ‌نخست وزیر رضاشاه و اولین‌ نخست وزیر محمدرضا. او در بحران جنگ جهانی دوم و تصرف ایران توسط متفقین، سلطنت را در خانواده پهلوی حفظ کرد


@Oldonya

4k 0 23 8 54

Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
رژیـــم نگـیـریـد 😳🤨🤫

اگر چاق هستید و بیشتر اضافه وزنتون شکم و پهلوهاتون جمع شده، رژیم غذایی روش مناسبی نیست 😟
رژیم سوخت ساز بدنتون پایین میاره و باعث میشه اضافه وزن بیشتری برگرده

وارد کانال زیر بشید تا راه درمان بیش از 8000نفر که به سادگی لاغر شدن رو ببینید
👌👌
برای درمان چاقی روی لینک زیر کلیک کنید👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEL52BBBflt3RlDJsQ

یکبار برای همیشه لاغر شو. ولاغر بمان با تیم حرفه ای شوک لاغری 👆👆🍇


سال ۱۳۴۹ و ۲۵ پیکان پر از اسکناس

@Oldonya


داستانک

روزی روزگاری درویش فرتوتی که هنوز تاریخ انقضا قرارداد زندگی اش نگذشته بود و هنوز به خدا اجاره برای زندگی کردن می‌داد. از صحرایی تشنه می‌گذشت. درویش چندی پیش زندگی‌اش را به حراج در آورده بود تا بتواند لباسی گرم و نرم بخرد و در موش و گربه بازی مرگبار زمستان پیروز باشد .
عاقبت درویش به سمت بازار میرفت که ناگاه پایش به تکه سنگی خورد و با صورت زمین خشک و داغ صحرا را بوسید . ناله‌اش ابر های اسمان را فراری می‌داد ولی نمی‌دانست که شانس او را محکم در آغوش گرفته بود . القصه درویش به زحمت خود را حرکت داد و سپس سنگ بد ذات و سنگدل را از خاک جدا کرد. باورش نمیشد چه میدید  آن چیز سنگ نبود بلکه یک کوزه پر از جواهرات متفاوت از یا قوت گرفته تا الماس های کوچک و بزرگ بود . از خوشحالی اشک هایش روی گونه هایش سر میخوردند. درویش خوش اقبال دست‌هایش را به سمت آسمان آبی که خورشید بر آن حکمرانی می کرد بالا برد و گفت خداوندا سپاسگزار تو هستم ای مهربان‌ترین مهربان‌ها.

چند عدد سکه طلا برداشت تا با آن یک پوستین گرم تهیه کند سپس کوزه را از چشم خلق پنهان کرد و به سمت شهر راه افتاد . درویش مدام شکر خدا را زمزه می‌کرد و از اقبال خویش بسیار خرسند بود ، هنوز چند قدمی به شهر وارد نشده بود  که طفلی 6 ساله را که در گوشه ای بس نشسته بود و مدام با لباس پینه زده اش ور میرفت، مشاهده کرد . یاد خودش افتاد  که زندگی همیشه با او نزاع و جنگ داشته بود .
دل درویش که دریایی بی کران بود از آن طفل نگذشت و به سمت او رفت . دستی به سرش کشید و گفت اکنون من لبیک را گفتم و خداوند اقبال مرا به من هدیه کرده حال می خواهم با تو شریک شوم بیا این
سکه های طلا را بگیر و زندگی خودت را آباد کن را  . پسرک از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید درویش خوش قلب را در اغوش گرفت و سپس به سمت نانوایی حرکت کرد .
درویش که مدتی لبخند روی صورتش آشیانه ساخته بود دوباره به صحرا برگشت و به سمت کوزه جواهرات رفت.
اما هرچه گشت نتوانست کوزه را پیدا کند . بعد از مدتی درویش که از زندگی بريده بود به روی تکه سنگی نشست تا سفره دلش را برای سنگ باز کند که سنگ صدای عجیب غریبی داد درویش  از روی سنگ بلند شد وبه سختی سنگ را از دل خاک  بیرون کشید اما آنچه را که می کشید سنگ نبود بلکه یک صندوق پر از طلا و جواهرات مختلف بود . درویش که دیگر قادر به حرف زدن نبود بریده بریده گفت راست است که میگویند:

تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.

@Oldonya

Показано 20 последних публикаций.