هــانا پــسر تقــلبی 2


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана


حدیثR"درحال تایپ 💔رمان جذاب ❌دختراجباری❌فصل دوم هاناپسرتقلبی
عشقه روستایی 👈درحال تایپ.. @shikepiik
خالق اثر 👇
#رمان_دروغ_دونفره
#هاناپسرتقلبی 1
#عشقه_کوتاه
چنل دوممون👇
@pazel2
پیج ما👇
http://Instagram.com/_u/chatlovey
تبلیغات👇
@tabliq_chatlovee

Связанные каналы

Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


حاضرید مثل قدیم ?شروع کنیم


👍اره
▫️0%
@misssaaraa96
@Zahra7198
@ldnbhm
@Sasha_Pajouhesh
@Angry_mind0_0
@zbeygi
@ar_zsfy
@Nillishop
@Sepideh_ds
@nik1369


👎نه
▫️0%



🕴 تعدادکل رای ها: 0


قراره دوباره به امید خدا فعالیتمون رو داخل تلگرام شروع کنیم..
اول یه امار ویو بگیریم ببینم چندنفرمون موندن💔❤
داخل کانال 🌻


سلام


Репост из: دخــترونه🍃ها
#پارت_100
#دختراجباری

دوتایی از اتاق بیرون زدیم
با دیدن‌جمعیت زیاد حاضر توی سالن سرجام خشکم زد و سووتی زدم_اوووه چه خبره اینجا..

پریا_فکر کنم جدی جدی عروسیه...

چپ‌چپ نگاهش کردم
و آروم به سمت سالن رفتم

چهره اکثر آدمایی که توی سالن بودن
آشنا نبود...

_میگم پری اشتباه نیومدیم؟؟چرا همه غریبه شدن امشب...

صدای از پریا بلند نشد به سمتش چرخیدم_هوی با توام...

پریا زل زده بود به کسی
رد نگاهش گرفتم و با دیدن محمد علی
چشمام گرد شد_جووون چه جیگری شده این...

پریا _مثل ندید بدیدا فقط زل زده بود به محمد علی
نیشگونی ازش گرفتم_خوردی شوهرمو

تازه از عالم هپروت بیرون اومده بود_چی ؟؟

دست به سینه رومو ازش گرفتم__هیچی شما به خوردنت باش..

متعجب گفت_خوردن چی؟؟

با چشم به محمد علی اشاره کردم_خوردن شوهر مردم دیگه..


اخم کرد و...


چنل رسمی #حدیثR
👇👇👇👇👇
@dokhi96


چنل رسمی #حدیثR
👇👇👇👇👇
@dokhi96


با توجه به حذف یکی یکی تلگراما و موبوگراما 😐😐
و سخت شدن دسترسی واسه نصب برنامه جدید وانلاین شدن (یکیش خودم 😟مثلا )
این نرم افزار همتون نصب کنید
تا اگه تلگرامتون به مشکل خورد
بتونید رمان اینجا دنبال کنید 👆👆


RomanhayeHadisR.apk
5.1Мб
#فصل_دوم_هاناپسرتقلبی (دختراجباری_انلاین)
#هاناپسرتقلبی (افلاین)
#دروغ_دونفره (افلاین)
#رمان_جذاب_آنیتا.... (انلاین)
#عشقه_کوتاه (افلاین )

دیگه بدون اینکه بخواید با فیلترشکنای مختلف سر کله بزنید 😢
یا هی نگران اتصال اینترنتتون باشید میتونید
راحت توی این فایل #رمان های_حدیثR رو دنبال کنید ☺️

نظر بدید و نگران تبلیغ و تبادل آزار دهنده هم نباشید 😅


https://t.me/joinchat/AAAAAEYSkuZkUEhqmjpvag
🙈🙈🙈🔥🔥🔥🙈🔥🔥🔥🔥


@dokhi96
از اون چنلاس که....🙊🙈🔥


با توجه به حذف یکی یکی تلگراما و موبوگراما 😐😐
و سخت شدن دسترسی واسه نصب برنامه جدید وانلاین شدن (یکیش خودم 😟مثلا )
این نرم افزار همتون نصب کنید
تا اگه تلگرامتون به مشکل خورد
بتونید رمان اینجا دنبال کنید 👆👆


RomanhayeHadisR.apk
5.1Мб
#فصل_دوم_هاناپسرتقلبی (دختراجباری_انلاین)
#هاناپسرتقلبی (افلاین)
#دروغ_دونفره (افلاین)
#رمان_جذاب_آنیتا.... (انلاین)
#عشقه_کوتاه (افلاین )

دیگه بدون اینکه بخواید با فیلترشکنای مختلف سر کله بزنید 😢
یا هی نگران اتصال اینترنتتون باشید میتونید
راحت توی این فایل #رمان های_حدیثR رو دنبال کنید ☺️

نظر بدید و نگران تبلیغ و تبادل آزار دهنده هم نباشید 😅


#پارت_99
_وااای ریدی توی صورتم‌که!!

پریا نیشگونی از بازوم گرفت_خفه بابا...تمام استعداد و توانایمو روت خالی کردم
خاک بر سر بی لیاقتت کنن...

نگاه از چهره پر از آرایشم نمیتونستم بگیرم

لبای قرمز و براق با چشمای سیاه که توی صورت سفیدم به شدت میدرخشیدن...

تعجبم با دیدن موهای بلند و بافته شده قهوه ای تیره روی سرم بیشتر شد_موهارو!!!

پریا نیشش باز کرد_خدایی خیلی خووب شده مگه نه ؟؟
اصلا فکرشم‌نمیکردم موی بلند بهت بیاد ..
کوفتت بشه همه جوره خوشکلی عوضی..

چشم غره ای بهش رفتم_چرا فحش میدی حالا؟؟!

با حالت قهرروشو ازم گرفت_چون تا تو هستی امشب کسی به من نگاه نمیکنه..

بهت زده نگاهش کردم که یهو زد زیر خنده_شوخی کردم‌بابا...

تقه ای به دراتاق خورد _دخترا بیاید بیرون مهمونا رسیدن...

رنگ پریا در یک لحظه مثل گچ سفید شد

دستش توی دستم فشردم_نگران نباش..

خنده آرومی کرد_برعکس شده ها..الان من باید تورو دلگرمی بدم

خندیدم_عرضه نداری که...
@dokhi96


#پارت_67
چند ساعتی بود تو ازمایشگاه دانشگاه گیر افتاده بودیم
در از اون سمت قفل شده بود
ساعت نزدیکای نه شب بود و هر چی داد و فریاد میکردیم کسی نبود مارو نجات بده

پسرا که عین خیالشون نبود
همش متلک میگفتنو میخندیدن
نرگسم که چون یکی از پسرای کلاس دوس پسرش بودو با هم گیر افتاده بودنو میتونستن کلی پیش هم باشن تو دلش عروسی بود
رفته بود تو بغله پسره و با هم هر و کر میکردن

اما من داشتم دیوونه میشدم
خیسی خونو بین پام حس میکردم
حتی جرات نداشتم از جام بلند شم
اخه الان وقت پریود شدن بود
مطمین بودم اگه از جام پاشم رو صندلی و پشت مانتوم خونیه که ابروم میره

یهو یکی از پسرای تخس و خوشگل کلاس که خواستگارمم بود ولی من با اینکه ازش خوشم میومد همش براش ناز میکردمو بهش پا نمیدادم اومد سمتمو گفت:
_خانم راد مهر شما نمیخوایید یه تکونی به خودتون بدید یه صدایی بزنید شاید کسی اومد
یا اینکه دوست دارید امشب اینجا تو بغل هم بخوابیم
لطفا از رو صندلی بلند شید من برم روش از پنجره داد بزنم شاید کسی ببینه

گریم داشت در میومد عوضی یه چیزی فهمیده بود میخواست منو ضایعه کنه
با سلام و صلوات از جام بلند شدم
دعا میکردم که به صندلی نم نداده باشم
ولی تا چشمم به خون افتاد رنگم پرید
با التماس به کامیار نگاه کردم تا چیزی نگه
که کنار گوشم لب زد:
_قربونت بشم توله سگم خودم پاکش میکنم
حتما خیلی ضعف داری اره؟!

دیگه طاقت نباوردمو زدم زیر گریه و با هق هق گفتم:
_من نوار بهداشتی میخوام
توروخدا....

https://telegram.me/joinchat/AAAAAEDb25Ah5ZnRwwjvaw

دختره تو ازمایشگاه پریود شد
#اوووف_نم_داد_به_صندلی_که_پسره_دید❌😂🔞


بهار_ تو گفتی دوسم داری..!

پوزخندی گوشه لبش نشست و با تمسخر گفت :

_ من ازت متنفرم بهار...گفتم دوست دارم تا انتقام مرگ خواهرم رو از اون داداش بی ناموست بگیرم..!

به لباس عروس توی تنم اشاره کرد و با خنده گفت :

_ عروس امشب بدون داماده...آبروی دختر حاج حسین امشب جلوی همه دنیا میره..از فردا نه پدرت نه اون بردارت نمیتونن تو محل سرشون رو بالا بگیرن...!

دستای یخ زدم رو دور بازوش حلقه کردم و با التماس نالیدم :
_ من چه گناهی کردم نامرد؟

محکم به عقب هلم داد و فریاد زد:
_ دستای نجست رو به من نزن دختره هرزه...!

نگاه مبهوتم روی چاقوی کنار عسلی سر خورد ..دستای لرزونم رو به سمت دراز کردم ..!

قبل از اینکه از در اتاق بیرون بره داد زدم :

_ به ولله من دوست داشتم..من عاشقت شدم نامرد..!

چاقو رو بالا بردم و محکم توی سینه ام کوبیدم ..صدای فریاد امیرعلی سکوت اتاق رو در هم شکست ..!

بدن نیمه جونم رو تو بغلش گرفت و با هق هق گفت :
_ چیکار کردی بهارم؟
لبخند مات شده ام رو به صورت خیس از اشکش دوختم و سیاهی مطلق...♨️❌

ادامه این رمان در کانال زیر👇

https://telegram.me/joinchat/AAAAAED7KsfN3deBIqTVCA


#part100

با بغض نگاهش کردم که سرگرد با کلافگی گفت: بغض نکن ! اینجوری نگاهم نکن.

بی طاقت میشد؟ از توجهش غرق لذت شدم. من می خواستمش، من اونو خیلی بیشتر از اون پسر شیاد میخواستم. اون یه پلیس با جذبه و خاص بود.

پشیمون بودم ازینکه جواب منفی بهش داده بودم.قطره اشکی از چشمم چکید که چنگ زد به پالتوم و گفت: داغونم نکن. این وقت شب تنها توی خیابون؟ با صورت گریون؟ نمیگی میمیرم؟ چیشده دختر بهم بگو.

با صدای مرتعش گفتم: امیر؟
مات موند. اولین بار بود اسمشو میگفتم. رفتم نزدیکش و ملتمس گفتم: بغلم کن!
بهت زده خیره بود بهم و تکون نمیخورد. عصبی توی پارک جیغ زدم: بغلم کن. ارومم کن!

کم کم لبخند ملایمی روی صورت خشن مردونش نقش بست که دلم لرزید. لب زد:ارامش میخوای؟
سرمو به معنای آره تکون دادم که محکم لباشو گذاشت روی لبام و مک محکمی به لبام زد که داغ شدم.

محکم‌همراهیش کردم بدون توجه به زمان و مکان مشغول لب بازی بودیم که با حس خیسی و اب با ترس کشیدیم کنار.
با دیدن پیرمرد عصبی شیلنگ به دست خندم گرفت و محکم چنگی به..
https://t.me/joinchat/AAAAAFNxgcVb9Y3-ofHLVw
https://t.me/joinchat/AAAAAFNxgcVb9Y3-ofHLVw
#دختره‌از‌پسره‌خواست‌عاشقش‌کنه


#part90

حالم خراب بود و نمیدونستم چیکار کنم. اینترنتمم قطع بود تا یه فیلم توپ ببینم که حال کنم.

ب ن پام خس خس بود و دوست داشتم فقط یکیو پیدا کنم بیاد بهم حال بده.
بلند شدم تا یکم راه برم یادم بره.

رفتم بیرون با دیدن پسردایی که مشغول سرخ کردن سیب زمینیه بدنم نبض زد.

رفتم جلو به خشتکش خیره شدم اب دهنم راه افتاد. عجب چیزی بود. زیر اون شلوارک جذب. رفتم جلو و با ناز گفتم: یکم بیشتر درست کن منم میخوام.

نگاهی بهم کرد و گفت: تیپ زدی. دامن کوتاه میپوشی برا خودت. حالا سس سفید دارین؟

در یخچال و باز کردم و خم شدم تا هلوم بزنه بیرون. شورت نداشتم. الکی توی یخچال خودمو سرگرم کردم که اومد پشتمو و از قصد خودشو بهم چسبوند و گفت: پیدا نکردی؟

یکم خودشو بهم فشرد که گفتم: فکر کنم داشتیم صبر کن پیدا کنم.

کمرم و دادم بالاتر که عقب کشید و دوباره اومد جلو که... و گرماشو حس کردم. آهی کشیدم که با شـ .وت دستشو برد روش و گفت: این سس بهتره.

یدونه سیب زمینی برداشت و رو بدنم کشید و خورد که اوف بلندی گفتم. بلندم کرد و گذاشت روی کابینت و سرشو برد وس...ش و گفت:کاری میکنم یادت بره نسبتمون چیه.
وحشیانه زبونشو کشید روی...
https://t.me/joinchat/AAAAAEefn4NOx9yUXOTXMw
#دختره‌با‌پسرداییش‌میخوابه😱😱💦
#رفت‌توی‌اشپزخونه‌دنبال‌سس‌بگرده‌ک_‌داد😂😂😂


لبهای استاد روی لبهام نشست.توی کلاس خالی بودیم و هر لحظه ممکن بود یه نفر بیاد اما چاره ای نداشتم مجبور بودم هر زمان استاد بخواد تمکینش کنم.
به موهام چنگ زد و گفت :
_امشب لباس خواب قرمزتو می پوشی و میای خونم قراره با دنیای دخترونه ات خداحافظی کنی .
وحشت زده گفتم
_اما استاد من آمادگی ندارم .
_هیشش اگه من صیغه ات نمیکردم بابات تو رو به یه پیرمرد خرفت می فروخت پس الان بهانه نیار
لبهای استاد روی لبهام نشست.توی کلاس خالی بودیم و هر لحظه ممکن بود یه نفر بیاد اما چاره ای نداشتم مجبور بودم هر زمان استاد بخواد تمکینش کنم.
به موهام چنگ زد و گفت :
_امشب لباس خواب قرمزتو می پوشی و میای خونم قراره با دنیای دخترونه ات خداحافظی کنی .
وحشت زده گفتم
_اما استاد من آمادگی ندارم .
_هیشش اگه من صیغه ات نمیکردم بابات تو رو به یه پیرمرد خرفت می فروخت پس الان بهانه نیار
https://t.me/joinchat/AAAAAEbFjxybc-H1m7NA3A
#رابطه_ی_استاددانشجو_توی_کلاس
همین الان بی سانسور بخون☝️
#رابطه_ی_استاددانشجو_توی_کلاس
همین الان بی سانسور بخون☝️


دختره داره آش میبره واسه همسایه یهو یه پسر چلغوز تو کوچه اذیتش میکنه که پسر همسایشون میاد نجاتش میده
اووف جلو همه لباشو بوسید میگه زن من‌میشی❌🔞🔞🔞
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEEcswUt3yVt_hdDYQ


#پارت_۶۷

مامانم آش پخته بود چادرمو سر کردم یه کاسه ببرم واسه همسایمون

تو راه یه پسر چلغوز افتاد دنبالمو هی بهم متلک میگفت
مهلش ندادم که یهو چادرمو کشید
بهش فحش دادمو خم شدم چادرمو بردارم که دستشو گذاشت وسط پامو فشار داد

از ترس جیغ کشیدم و خواستم فرار کنم که منو چسبوند به دیوارو دستشو بیشتر روی هلوم فشار داد و جونی گفت و لبو بوسید

خیلی ترسیده بودم گریم گرفته بود
یهو دوست داداشمو دیدم خیلی خوشتیپ بود
همه دخترا براش میمردن ولی اون به کسی توجه نمیکرد

دوستام میگفتن یکیو دوست داره ولی نمیدونستن کیه

اومدو پسررو گرفتو یه کتک مفصل بهش زد
چادرمو انداخت رو سرمو گفت:

_ناموس داداشت ناموس منه
توله سگ چرا مراقب خودت نیستی

بیشتر بهم خیره شد و گفت:
_چند وقته دنبالتم
میخوام به داداشت بگم بیام خواستگاریت ولی روم نمیشه

قند تو دلم اب شد و از خجالت سرمو پایین انداختم که دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو آورد بالا

در حالی که دستشو رو لبام میکشید گفت:
_خانم خوشگله زن من میشی؟!

https://telegram.me/joinchat/AAAAAEEcswUt3yVt_hdDYQ

Показано 20 последних публикаций.

2 546

подписчиков
Статистика канала