#پارت_67
چند ساعتی بود تو ازمایشگاه دانشگاه گیر افتاده بودیم
در از اون سمت قفل شده بود
ساعت نزدیکای نه شب بود و هر چی داد و فریاد میکردیم کسی نبود مارو نجات بده
پسرا که عین خیالشون نبود
همش متلک میگفتنو میخندیدن
نرگسم که چون یکی از پسرای کلاس دوس پسرش بودو با هم گیر افتاده بودنو میتونستن کلی پیش هم باشن تو دلش عروسی بود
رفته بود تو بغله پسره و با هم هر و کر میکردن
اما من داشتم دیوونه میشدم
خیسی خونو بین پام حس میکردم
حتی جرات نداشتم از جام بلند شم
اخه الان وقت پریود شدن بود
مطمین بودم اگه از جام پاشم رو صندلی و پشت مانتوم خونیه که ابروم میره
یهو یکی از پسرای تخس و خوشگل کلاس که خواستگارمم بود ولی من با اینکه ازش خوشم میومد همش براش ناز میکردمو بهش پا نمیدادم اومد سمتمو گفت:
_خانم راد مهر شما نمیخوایید یه تکونی به خودتون بدید یه صدایی بزنید شاید کسی اومد
یا اینکه دوست دارید امشب اینجا تو بغل هم بخوابیم
لطفا از رو صندلی بلند شید من برم روش از پنجره داد بزنم شاید کسی ببینه
گریم داشت در میومد عوضی یه چیزی فهمیده بود میخواست منو ضایعه کنه
با سلام و صلوات از جام بلند شدم
دعا میکردم که به صندلی نم نداده باشم
ولی تا چشمم به خون افتاد رنگم پرید
با التماس به کامیار نگاه کردم تا چیزی نگه
که کنار گوشم لب زد:
_قربونت بشم توله سگم خودم پاکش میکنم
حتما خیلی ضعف داری اره؟!
دیگه طاقت نباوردمو زدم زیر گریه و با هق هق گفتم:
_من نوار بهداشتی میخوام
توروخدا....
https://telegram.me/joinchat/AAAAAEDb25Ah5ZnRwwjvawدختره تو ازمایشگاه پریود شد
#اوووف_نم_داد_به_صندلی_که_پسره_دید❌😂🔞