#۱۳۸
⏳♡🔥
لبهای صورتیاش کش آمد. وانمود به نفهمیام برایش خندهدار بود.
-این چشمها رو از کجا آوردی؟ چرا شبیهش توی صورت هیچکسی نیست! کاش گاهی مثل الان میشد چشمات رو زمین بذاری و بعد ازم سوال بپرسی اونوقت منم بدون هیچ مانعی اونچه که دلم میخواست رو بهت میگفتم. این چشمهات خیلی جاها دست و دهن منو میبنده.
-حسادت برازندهی تو نیست! تو لایق و بزرگی. پرنسس بابات و نور چشم آقابزرگتی... من خودم رو نادرشاه میبینم و تو رو الماس کوه نور که به غنیمت برد از یه سرزمین بزرگ و مطمئنم داستان این عشق مثل اون غنیمت سالها تعریف میشه. یعنی تاریخ نمیذاره که فراموش بشه.
مقدار کمی از محتوای لیوانش خورد و به کاپوچینوی من اشاره کرد. ترفندهای دخترانهاش برای فرار از خجالت کشیدن خیلی ناب بود.
-چرا نمیخوری سرد شد! بگم عوضش کنن برات؟ اصلا حواسم نبود از میلک شیکم تعارف کنم و الانم که دیگه دهنی شده.
ویتر را صدا زدم و درخواست یک نی کردم.
-با نی میخوای نوشیدنت رو بخوری؟
جوابش را ندادم تا وقتی که نی رسید و توی لیوان او فرویش کردم. سرم را جلوتر بردم و چنان مک عمیقی زدم که مقدار زیادی از مایع رقیق شکلات و خامه توی دهانم جمع شد.
-خوشمزهست!
از تعجب دستش را روی دهانش گذاشت ولی من باز هم خندهی بزرگش را دیدم.
-دهنی بود!
-واسه کسی که چند وقت دیگه قراره زن و شوهر بشن دهنی بودن بیمعناست در جریانی که!
سرخ شد از شنیدن حرفهای احساسیِ بدون تعارفم. دستم رفت سراغ موهای بازش که رنگشان دو درجه روشنتر از چشمانش بودند.
-موهات و چشمات به رنگ شکلاته واسه همینم اینقدر شکلات دوست داری.
محتویات توی دهانش را به یکباره فرو داد و لیوان را پس زد.
-اولین باره کسی اینطوری علایقم رو ریشه یابی میکنه!
نحوه عضویت در کانال vip ژانوس👇
https://t.me/c/1301487483/186097
میانبر پارتهای رمان ژانوس👇
https://t.me/c/1301487483/186322
#ژانوس
#سارا_رایگان
@Donyaye_sara
@sara_raygan
⏳♡🔥
لبهای صورتیاش کش آمد. وانمود به نفهمیام برایش خندهدار بود.
-این چشمها رو از کجا آوردی؟ چرا شبیهش توی صورت هیچکسی نیست! کاش گاهی مثل الان میشد چشمات رو زمین بذاری و بعد ازم سوال بپرسی اونوقت منم بدون هیچ مانعی اونچه که دلم میخواست رو بهت میگفتم. این چشمهات خیلی جاها دست و دهن منو میبنده.
-حسادت برازندهی تو نیست! تو لایق و بزرگی. پرنسس بابات و نور چشم آقابزرگتی... من خودم رو نادرشاه میبینم و تو رو الماس کوه نور که به غنیمت برد از یه سرزمین بزرگ و مطمئنم داستان این عشق مثل اون غنیمت سالها تعریف میشه. یعنی تاریخ نمیذاره که فراموش بشه.
مقدار کمی از محتوای لیوانش خورد و به کاپوچینوی من اشاره کرد. ترفندهای دخترانهاش برای فرار از خجالت کشیدن خیلی ناب بود.
-چرا نمیخوری سرد شد! بگم عوضش کنن برات؟ اصلا حواسم نبود از میلک شیکم تعارف کنم و الانم که دیگه دهنی شده.
ویتر را صدا زدم و درخواست یک نی کردم.
-با نی میخوای نوشیدنت رو بخوری؟
جوابش را ندادم تا وقتی که نی رسید و توی لیوان او فرویش کردم. سرم را جلوتر بردم و چنان مک عمیقی زدم که مقدار زیادی از مایع رقیق شکلات و خامه توی دهانم جمع شد.
-خوشمزهست!
از تعجب دستش را روی دهانش گذاشت ولی من باز هم خندهی بزرگش را دیدم.
-دهنی بود!
-واسه کسی که چند وقت دیگه قراره زن و شوهر بشن دهنی بودن بیمعناست در جریانی که!
سرخ شد از شنیدن حرفهای احساسیِ بدون تعارفم. دستم رفت سراغ موهای بازش که رنگشان دو درجه روشنتر از چشمانش بودند.
-موهات و چشمات به رنگ شکلاته واسه همینم اینقدر شکلات دوست داری.
محتویات توی دهانش را به یکباره فرو داد و لیوان را پس زد.
-اولین باره کسی اینطوری علایقم رو ریشه یابی میکنه!
نحوه عضویت در کانال vip ژانوس👇
https://t.me/c/1301487483/186097
میانبر پارتهای رمان ژانوس👇
https://t.me/c/1301487483/186322
#ژانوس
#سارا_رایگان
@Donyaye_sara
@sara_raygan