🌈🧚‍بــــــهـــارانــــــه🧚‍🌈


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: не указана



Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Репост из: دوست دختر شیطون من/ شیطان مونث 🔞💦
- قبلاً انقدر نرم نبودن گيتي، باهاشون چي كار كردي لامصب؟!❌
سعي كردم دستشو پس بزنم.
- ولم كن مرتيكه. دست به سينه‌هاي من نزن.
با شدت بيشتري سينه‌هامو چلوند و سرشو توي گردنم فرو برد.💦
- حتي وقتي بچه شير مي‌دادي هم انقدر نبودن گيتي اوف.🤤
دوباره فشاري بهش آوردم كه اين بار با صداي جيغ دختر بچه…
https://t.me/+vbPadujib6syNmI8
https://t.me/+vbPadujib6syNmI8
مرده نمی دونه روح زنش با یه دختره نقاش عوض شده😱🚫


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥


✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان ó³ŕ
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️  09213313730
@telesmohajat


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
شبونه بے هوا دلتنگ میشم...🥺😓

#استوری🎵


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
اخذ مدارک دانشگاه آزاد
واحدهای معتبر تهران
کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا
با استعلام
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

Telegram :
👇👇👇👇
@irantahsilatorg3


Instagram : H³
👇👇👇👇
Https://instagram.com/irantahsilat.org4


#گودال_شهوت
#پارت_2

_اومم ددی خواهش میکنم
داشتم از لذت میمردم...
میدونستم اونقدر دخترشون رو دوست دارن که اجازه ندن همچین چیزی رو بفهمه
اما بازم حرف های کثیفی که زیر گوشم میزد باعث میشد بیشتر از قبل تحریک بشم و نوک سیـ*ـنه هام سیخ بشه
اصلاً نفهمیدم بیرون حمام چه اتفاقی افتاد اما با باز شدن در و دیدن مامی با ترس نگاهش کردم
خیلی خشن تر بود و تو سکـ*ــس کاری میکرد از شدت درد و لذت به التماس بیفتم
نیشخندی زد و روبه ددی گفت: زود تر سوراخ هر*زش رو پر کن سایه داره بیدار میشه
ددی تلمبه سنگینی بهم زد که به جلو پرت شدم اما با دستاش مهارم کرد
+یه جوری ساکتش کن دخترکمو چون من به یه راند گایـ... ـیدن هرزه کوچولومون راضی نمیشم
مامی لبخندی زد جلو اومد و از ددی لب گرفت و ازش جدا شد
_میدونم عزیزم ولی برای شب برنامه دارم...
چونم رو گرفت و با اون چشمای کشیده که با خط چشم کشیده تر شده بود نگاه خماری بهم انداخت
_خوب به ددیت سرویس بده النا...
https://t.me/+l6ArpYoF-IRiYjQ0
https://t.me/+l6ArpYoF-IRiYjQ0


- واسم سـ.ـاك پر تف بزن!‼️
با چندش نگاهي به عضوش تو دستش انداختم و گفتم:
- عمراً اينو بكنم تو دهنم.❌
كـ.ـلاهكشو به لبم چسبوند و با اخم گفت:
- قبلاً كه وقتي تو دهنت تـ.ـلمبه مي‌زدم خوب واسم ناله مي‌كردي.💦🚫
نمي‌فهميدم داره از كي حرف مي‌زنه.
من حتي خودشم نمي‌شناختم‼️🚫
يهو به زور توي دهنم چپوندش که عقي زدم اما…
https://t.me/+vbPadujib6syNmI8
https://t.me/+vbPadujib6syNmI8

دختره نصف شب بیدار میشه و میفهمه تو بدن زن رئیس مافیا گیر کرده و او مجبورش میکنه براش سـ.ـاك بزنه 😱👆🏻🔞


هرزهٔ هرجایی

#1

واسش تایپ کردم:« فردا شوهرم میره بیرون شهر برای کارش تا آخر شب هم نمیاد،بیا پیشم »
دکمهٔ ارسال رو که زدم از تو آشپزخونه سرک کشیدم داخل پذیرایی و بله همونجور که حدس میزدم سهیل جلوی تی‌وی رو مبل خوابش برده بود...
پر حرص لب زدم:فقط بلدی بخوابی

حتی موقع خوابیدن هم صداش نزدم تنهایی رفتم تو اتاق خواب،لباس خواب حریرم رو پوشیدم و رفتم زیر پتو گوشیمو دست گرفتم که دیدم علی تو تلگرام عکس کی*رشو فرستاده
براش نوشتم:« صبح دیر نکنی،زود بیا که تا شب با هم باشیم عزیزم »
به ثانیه نکشید که جواب داد:« مطمئنی اون مرتیکه کو*نی تا آخر شب نمیاد؟ »
لبخند زدم و تایپ کردم:« حالا بیاد هم مگه مهمه؟جلو چشمش زنشو ج*ر بده بذار حساب کار دستش بیاد »
چند دقیقه بعد جواب داد:« معلومه که اینکارو میکنم،به وقتش »و پیام بعدیش:« ک*ص آبدارت آماده هست؟میخوام تا شب داخلش تلمبه بزنم عروسک سک*سیِ من »
دستمو تو شورتم بردم و انگشت کشیدم روش خیس بود و براش تایپ کردم:« خیسه و منتظره »
و آخرین پیامش این بود که« با همون ک*ص خیس بخواب که فردا خودم بهش رسیدگی میکنم »
با فکر به علی و رابطهٔ فردا لبخند زدم و چشمامو بستم...
https://t.me/+KIxsninU8okxNDZk
https://t.me/+KIxsninU8okxNDZk


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
چی بهتر از اینه که لای موهای تو گم شم ؟❤️🖇


Репост из: دوست دختر شیطون من/ شیطان مونث 🔞💦
این *مه ها برای رقص باله زیادی بزرگن، یقه کوفتیت رو جمع کن..

دستم رو روی دستش که به یقه ام چنگ زده بود گذاشتم و خمار گفتم:
-ولی کمرم انقدر باریکه که خوب میتونم حرکتهارو بزنم، میخوای نشونت بدم؟!

دستش رو بالا برد و دور گردنم فشار داد و گفت:
-تو مگه بی صاحابی که اومدی همچین جایی وسط این همه ادم برای من باله میرقصی؟! چشم هیز اون عوضی هارو نمیبینی که خشتکت رو به نمایش میزاری؟

زبونم رو روی لبم کشیدم و از تنگی نفس ناله ای کردم و گفتم:
-وقتی برات میرقصم بهم توجه نمیکنی منم میام برای بقیه میرقصم.

استغفرالله ای گفتم و دست روی پیشونیش کشید که بی هوا چنگی به برامدگی بین پاهاش زدم و اروم نالیدم:
-چیشده حاجی؟ چرا اعتراف نمیکنی هربار منو میبینی این بلبلت اواز میخونه؟!

محکم دستم رو پس زد و گفت:
-انقد از این زهرماری خوردی که تو خودت نیستی بچه، یکار نکن فردا از خجالت نتونی تو چشمام نگاه کنی..

سرمست خندیدم و در جوابش بلند گفتم:
-من مستم نمیفهمم، تو که هوشیاری چرا کلفتت انقد برامده شده هوم؟!

-من شوهر خواهرتم صوفی خجالت بکش..!

سرم رو جلو بردم و انقدر بهش نزدیک شدم که نفسهاش صورتم رو داغ میکرد:
-میدونی از کی شبها حواسم بهتون هست؟ خیلی وقته حتی بغل هم نمیخوابید..

-هر چی که باشه زنم که هست، خواهر تو که هست..

با حرص خودم رو جلو کشیدم لب پایینش رو به دندون گرفتم و فشار ارومی بهش دادم که قشنگ خمار شدن چشماش رو احساس کردم:
-یه جور حرف میزنی انگار من ندیدم چطوری به خواهرم خیانت میکردی..!
می خوای برم دهن باز کنم یا هر چی من بگم همونه؟!

https://t.me/+0GU_Vc12kucyZTE0
https://t.me/+0GU_Vc12kucyZTE0

صوفی دختر شیطونی که از شوهر خواهر مذهبیش اتو داره و ازش باج میگیره..🔥💯

پارت اول رمان بالرین اگه نبود لفت بده♨️


Репост из: دوست دختر شیطون من/ شیطان مونث 🔞💦
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#خانوم_معلم_هات 🔞
سر کلاس تحریک شده بودم و خیسی شورتم اذیتم میکرد 💦
ار زیر میز خط کش و روی
#بهشت آب افتاده م کشیدم و لبم رو گاز گرفتم تا اه نکشم

تند تند خودم و تکون میدادم که یکی از پسرای کلاس گفت:
-خانوم اجازه؟👆
حال تون بده؟

تا خواستم جواب بدم دست ارباب رو سینه هام نشست و گفت:
-خانوم معلم تون امروز قراره سرویس اضافه بده
برید خونه هاتون مدرسه تعطیله


و بعد سرش و پایین آورد و کنار گوشم گفت:
-چرا با خط کش؟
صبر کن الان خودم جرت میدم توله سگ😈
https://t.me/+TmgYLSyd7htkN2Jk
https://t.me/+TmgYLSyd7htkN2Jk
رابطه پنهونی معلم روستا با مدیر خشن و هات👅💦عقب و جلوش و هر روز تو کلاس جـ ـرمیده 🤤۰


Репост из: دوست دختر شیطون من/ شیطان مونث 🔞💦
💦🌸💦🌸
🌸💦🌸
💦🌸
🌸


#مـدرســه_69🔞🔥
#پارت_1


_پوزیشن موردعلاقم 69 نظر تو چیه؟ تا حالا تو دهن هر دختری کردم راضی بوده میتونی از بقیه دانش آموزا بپرسی.

با غیض سرمو تو کتابم کردم تا خودش بی خیال بشه.
چقدر رک میگه همه دخترای مدرسه زیرخوابشن و حالا میخواد منو تست کنه.

صدای خنده اشو شنیدم و کفششو روی صندلیم گذاشت و به سمتم خم شد و با تمسخر گفت:

_میگن دو هموطن تو کشور غریب باید هوای همو داشته باشن بیا بریم دستشویی وقتی دارم لای پاتو میمکم تو وقتی از شدت شهوت میخوای غش کنی من هواتو دارم.

دوستاش پشت سرش با این حرفش قهقهه زدن.
اوپس پس حالا من سوژه قلدر و محبوب مدرسه شده بودم؟ نگاه همه روی ما جلب شده بود و اون با مرموزی خودکارشو زیر دامنم فرستاد که با حرص دستشو پس زدم.

_پسر عجب رون سفید و توپری داری! الحق که دختر ایرونی گوشتی هستی مثل این دخترای خشک و شکستنی نیستی.

ضربه ای به پاش زدم و از جا بلند شدم و سرمو بالا گرفتم تا این پسر محبوب مدرسه  و خوب ببینم که داشت با غرور و تحسین از سد تا پامو رصد میکرد.

_ولی دخترا میگفتن زودانزالی داری که منم نمیتونم با پسری که زودی آبش میاد بخوابم.

نگاهمو با تمسخر به سینه ورزشکاریش که بخاطر کروات شل و دکمه های باز پیراهنش پیدا بود، انداختم و با چندش گفتم:

_ترجیح میدم پسر شاگرد اول مدرسه باهام لاس بزنه تا پسری که سه بار مشروط شده و هنوز تو مقطع دبیرستان گیر گرده.

https://t.me/+5x4onFlge6A1NjI0
https://t.me/+5x4onFlge6A1NjI0
https://t.me/+5x4onFlge6A1NjI0

ریحانه تو مدرسه اسپانیا درس میخونه و خیلی خوشگل و محبوبه و دیان پسر قلدر و چندسال مشروطیِ مدرسه که با همه سکس داشته و با دست رد ریحانه به سینه اش یه روز اونو تو دستشویی مدرسه خفت میکنه و...🙊🔞💦


Репост из: دوست دختر شیطون من/ شیطان مونث 🔞💦
_بازم پسر اوردی خونه؟؟ اینجا یه بویی میاد افروز...

سر و وضعم رو مرتب کرده و حق به جانب گفتم:
_ چی میگی علیهان توهم زدی؟ چه بویی؟

علیهان کمربندش رو باز کرد و بهم نزدیک شد.
_ فکر کردی نمیدونم چند ماهه داری بهم خیانت میکنی؟ هر سری یه پسر کم سن و سال میاد اینجا... باهاش میخوابی و بعدش بهش پول میدی بره... زنیکه هرزه... آدمت میکنم!!!

فقط اگه میفهمید همین الانش هم دوتا پسر توی اتاق مخفی کردم و دقیقا وسط کار سر رسیده....

با اومدن ناگهانی علیهان به خونه، به اجبار مانی و کاوه رو فرستادم تو کمد اتاق قایم شن...اونم لخت و پتی...

علیهان شلوارشو در اورد و بهم نزدیک شد.

_ برو اونور چرا چرت و پرت میگی؟ باز مست کردی؟

لباسمو تو تنم جر داد و دستشو برد توی شورتم و با خیسی اون ناحیه غرید:

_ پس این مایع منی چیه لا پات هرزه خانوم؟؟

_ چی میگی علیهان... عفونت گرفتم واسه همون ترشح دارم...

توجهی به حرفم نکرد و ...

https://t.me/+t-NvtPqT8703YWIx
https://t.me/+t-NvtPqT8703YWIx
https://t.me/+t-NvtPqT8703YWIx

افروز زنی قدرتمند و هات با گرایش های عجیب که با پسرهای کم سن و سال به شوهرش خیانت میکنه تا اینکه...🔞🔞🔞


#پارت_۵۰۲




➖دشمن عزیز





وقتی به خودم اومدم هم شالم رو  بالا آوردم  و روی سرم  تنظیم کردم هم شلوارمو کشیدم پایین تا مچ پاهام مشخص نباشه و این درحالی بود که حتی توی همچو لحظاتی  هم مدام از خودم میپرسیدم چرا باید اون به من گیر بده؟
مگه من خودم شوهر ندارم !؟
اگه من ازدواج کردم چرا میلاد به خودش اجازه ی زدن همچین حرفها و گیر دادنهایی رو میده!؟

شالمو کشیدم جلو تا جایی که حتی رو به رو هم به زور می دیدم و  بعدهم گفتم:



-حواسم نبود داداش!



اینو گفتم تا توجیه کنم پوششم رو که اتفاقا به اون ذره ای ربطی نداشت و بعدهم قصد رفتن کردم اما مگه میلادی که من میشناختم حالاحالاها ها ول کن میشد!؟
نشون به اون نشون که قلدر تر و حتی غضب آلودار از قبل گفت:



-تو بیخود کردی که حواست نبود...خجالت نمیکشی این ریختی عین غربتیا از خونه  میای  بیردن گور خر !؟هااان ؟فکر ما نیستی فکر پدرام بدبختی که مامان توی هفت خطو بهش چپوند هم نیستی؟گیریم اون هم به درک...از حاج آقا پورمند چی؟از اون هم  خجالت نمیکشی؟
فکر اون و بابا رو هم نمیکنی ؟



از گوشه چشم همون چندتا دختر همسایه که چشم و نگاه زیرجلکیشون پی ما بود رو دید زدم و بعدهم آهسته گفتم:



-داداش من خودم شوهر دارم وقتی هم داشتم میومدم دیدم.
اگه بد بودم اگه مایه ی آبرو ریزی بودم اون بام میگفت...ولم کن دیگه داداش...



اولیبناری بود که اعتراضم رو به این سبک ابراز میکردم و اینطور صریحانه جوای دخالتهاش رو میدادم اونوهم که عادت داشت به سکوت‌های من و توسری خوردنم از خودش واسه همین جری شد و گفت:



-خفه شو نکبت...شوهر کردی که کردی...چون شوهر کردی باید هرگهی دلت خواست بخوری !؟



اینو گفت و در مقابل نگاه های پر دقت دخترای همسایه زد روی فرق سرم و درادامه خطاب به من بهت زده گفت:




-دفعه بعد این ریختی از خونه بیای بیرون خودم خفه ات میکنم مارال!



باورم نمیشد میلاد جلوی  دیدگان کنجکاو دخترای همسایه توی سرم زده باشه و این غصه وقتی شدت گرفت که اون دخترای زدن زیر خنده...

بعله!

اونا خندیدن و من شدم بمب!
بمبی که دلش می‌خواست بترکه تا میلاد رو هم  به فنا بده!





نویسنده:نابی


#پارت_۲۴۰



🌀🌀  حس داغ🌀🌀




من و پیمان رو مبلهای ردیف شده ی کنارهم نشستم و چنددقیقه بعد خانمی که همونجا کار میکرد دو لیوان نسکافه ی داغ برامون آورد.
نوشیدنی داغی  که توی اون روز سرد حسابی میچسبید!
فنجون رو برداشتم و با چشیدن یکم از اون نوشیدنی رو به پیمان گفتم:


-رفیقت چقدر باحاله!
هم صورت بانمکی داره هم اخلاق باحالی!


پا روی پا انداخت و با تکیه به عقب جواب داد:


-من و بهرام از دوران دبیرستان باهم رفیق بودیم
زیادی پر انرژیه!


لبخندی زدم و با لذت بردن از اون نسکافه ی داغ گفتم:


-کاملا برخلاف تو!


یه نیم نگاه به صورتم انداخت و بعد شونه هاش رو بالا انداخت و گفت:


-خب آره شاید!


چشمکی زدم و گفتم:


-شاید نه حتماااا! اون  شوخه تو نیستی...اون پر جنب و جوشه که بازهم تو نیستی...
اون قابل پیش بینیه ولی تو نیستی خلاصه هرچی اون  هست تو نیستی!


از گوشه چشم نگاهی به صورتم انداخت و آهسته و زمزمه کنان گفت:


-اینهمه چیزو تو همین چنددقیقه فهمیدی تو دختر!


خندیدم و گفتم:


-ما ایینیم دیگه!


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥


✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد ♡2♡
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔 @ostad_seyed_hoseyni
☎️  09213313730
@telesmohajat


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
یهویے عزیز دلم شدی..❤️

#استوری🎵


Репост из: «هـــفـــت خــــــــط»
🔥اولین کنسرت ۱۴۰۴ معین زد در تهران🔥
📍تهران ، سالن میلاد نمایشگاه بین المللی
📆 زمان اجرای کنسرت: ۲۱ اردیبهشت
بلیت فروشی شروع شد 👇🏻
🌐 خرید از سایت هنرتیکت:

B2n.ir/moein_z


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
بے زحمت..❣🥺یڪم مراقب خودت باش..😭🙏

#استوری🎵


Репост из: «هـــفـــت خــــــــط»
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
📌از روتین پوستی چه میدانید؟
🌀روتین پوستی فقط یک عادت روزانه نیست؛ سرمایه گذاری روی سلامت و زیبایی پوسته🌀

تغییرات شگفت انگیز پوست این خانم جوان فقط با یک ماه استفاده مداوم😍
برای ثبت سفارش و استفاده از تخفیف 45 درصدی روی لینک زیر بزنید.
https://landing.saamim.com/xWMnp
https://landing.saamim.com/xWMnp


Репост из: «هـــفـــت خــــــــط»
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
🎥 گریه کردن قاضی مملکت به حال بازیگر سینما😢😰

📌مشکلاتی مثل : زناشویی، خیانت، تربیت فرزند، استرس و اضطراب ، افسردگی، مشکلات جنسی ، مشاوره پیش از ازدواج، اعتیاد ... هست که پولدار و فقیر نمیشناسه 😞

⚠️ اگر هرکدوم از این مشکلات رو دارید ساده ازش نگذرید و تا دیر نشده از طریق لینک زیر جهت رزرو نوبت تلفنی و محرمانه با برترین مشاوران متخصص کشور صحبت کنید 👇👇

https://hamkadeh.com/landings/znlnl
https://hamkadeh.com/landings/znlnl

Показано 20 последних публикаций.