Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
@zhuanchannel
یک شب کنارش نشسته بودم که یکهو
گفت بابا!
وقتی توی گورم را با خاک پر کردند،
تکهای نان رویش بینداز تا گنجشکها
پایین بیایند، صداشان را میشنوم و از
اینکه تنها نیستم خوشحال میشوم.
برادران کارامازوف
فئودور داستایوفسکی
@sedigh_63
یک شب کنارش نشسته بودم که یکهو
گفت بابا!
وقتی توی گورم را با خاک پر کردند،
تکهای نان رویش بینداز تا گنجشکها
پایین بیایند، صداشان را میشنوم و از
اینکه تنها نیستم خوشحال میشوم.
برادران کارامازوف
فئودور داستایوفسکی
@sedigh_63