.


Гео и язык канала: Иран, Фарси
Категория: Блоги



Гео и язык канала
Иран, Фарси
Категория
Блоги
Статистика
Фильтр публикаций


.


یه حرکت قشنگ، اما در جای نادرست.
بعید می‌دونم کسی توی این ساختمون از پس خرید این میوه ها برنیاد.
قشنگ ترش این بود که این میوه ها سهم کسایی میشد که هفته ها و ماه هاست نتونستن ازشون بهره ای ببرن.


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
بعضی وقت ها فکر میکنم که کلام و شعر، روی موسیقی سوار میشن تا مانع شیرجه زدن افرادی بشن که نمیتونن ماهیت موسیقی پشت اون کلام رو درک کنن، مثل یه جور استخر کم عمق که در عین هدیه دادن لذت آب تنی، جلوی غرق شدن افراد نابلد رو میگیره.
و البته وقتی ساعت به نهایت شب میرسه، دیگه هیچ کلام و هیچ شعری کافی نیست و فقط صداست که بدون رقیب میتازه.
پست راک، موسیقی جمعی گوش دادن نیست، حتی موسیقی وقت شادی یا استوری کردن توی اینستا و ... هم نیست، یه مخدره که فقط وقتی باید استفاده بشه که تنهایی و میخوای توی عمق صدا ها و تصویر های ذهنی که ازشون حاصل میشه غوطه ور بشی، و نه هیچ چیز دیگه ای در پسش، در پیشش، کنارش، یا همراهش.
این بندِ بندر عباسی رو اگر خوشتون اومد میتونین دنبال کنین.
@route71
#current_mood


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
#current_mood


بعضی وقت ها چیز هایی توی ردیت میبینم و میخونم که برای شنیدن شون بعضاً باید هزینه کرد برای مشاوره و ...


و در خصوص به اشتراک گذاری حس های خوب، کاش تلگرام توی آپدیت بعدی قابلیت به اشتراک گذاری بو و رایحه ها رو اضافه کنه، عطر این آویشن فوق العاده اس و کاش میتونستین با دیدن این عکس حسش کنید.
طعمش چندان تعریفی نیست البته :)


چند تا گیاه جدید رو به سرپرستی گرفتم و از این بابت خوشحال تر از این نمیتونم باشم :)))


We're back on track ୧(^ 〰 ^)୨


امروز از اون روزاس که هر کاری که میکنم به بن بست میخوره :))
ولی خب از اونجایی که من الان روی مود خیلی خوبی ام، مث موریانه همشو با جویدن طی میکنم و از اون ورش در میام :)))
ترمایت ایز مای اینسپایریشن هار هار هار


چون خیلی ممبر های خوبی هستین و هیچ لفت نمی‌دین، استوری های اینستامو اینجا هم میذارم :)))
چقدر کانتنت کریتور خوبی ام من ^__^


به لطف غافلگیری دیروز، یه قطعه ی دیگه به این پازل اضافه شد، احتمالا کامل تر شد.

اصلا هم شلوغ و شلخته نیست ((:


اونایی که منو از نزدیک میشناسن میدونن که من همیشه با دریایی از مصادیق تکنولوژی محاصره شدم، روز ها جلوی مانیتور میشینم و شب ها وقتی می‌خوابم که دور تا دورم با سیم ها پر شده باشه.
اما همیشه و همیشه از طبیعت گردی لذت بردم، و یکی از آرزو هام این بوده که بتونم زندگیم رو طوری بسازم که مرتب بتونم سفر کنم و از طبیعت لذت ببرم. طبیعت بی نهایت آرامش بخشه و انرژی خیلی خوبی بهم داده و همچنان میده.

عکس رو هم خودم گرفتم ولی ننوشتم که ریا نشه :))))


از زمان نگارش این پیام تا به این ثانیه، دو بسته چیپس به انضمام ماست موسیر زدم :))

میمونه جیغ که هوا خیلی آلوده اس و نمیشه ولی قول میدم اونو هم انجام بدم ^__^


شاید باورت نشه ولی کراش دختر هم دارم و کراشم
Alyx Vance
هستن.
باهوش، مستقل، هکر، فروتن و به شدت خوش صدا، حتی روی صدا پیشه اش هم کراش دارم.
همون طور هم که مشخصه بهش نگفتم، چون غیر ممکنه :))

و یه چیز دیگه این که بفرستید آقا، هر چی که بود میذارم اینجا دورهمی، گریه و زاری نداره که.


Репост из: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
fqt pesar?
ro dokhtara chi?
zadi behesh gofti????
Bezar to channel to ro khoda🥺


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
امروز قطعا روز خوبیه، چون با قفلی زدن روی کراش دیرینه ام شروع شده.
من نمی‌دونم تا وقتی عمو دِیو هست چرا دخترا رو بقیه کراش میزنن؟


#current_mood


فقط موجودی مثل من می‌تونه با نگاه کردن به این عکس هوس چیپس کنه و البته جیغ :)))

چیپسی که پارسال در یه چنین روزی خوردم هنوز مزه اش زیر زبونمه، اونقدر چسبید که همینجا هم راجبش نوشتم.


تربیت از راه بدن همون کتک و اینا نبود ؟؟


وقتی صاحب دو دستِ شِنی باشی، میتونی هر چیزی که دلت خواست رو لمس کنی، اما نمیتونی نگهش داری، این طوری میشه که آدم هایی رو که دوست شون داری رو دائما از دست میدی، چون نمیتونی نگهشون داری. نمیتونی حس خوبی بهشون بدی، این واضح ترین بیان از حسی هست که به خودم دارم، مردِ دست شنی.


ولی خب صحبت فقط همین نیست، بعضی وقت ها توی زندگی، آدمی رو پیدا می‌کنی که به طور غیرعادی به دلت میشینه، اونقدر زیاد که عملا جزوی از اعضای خانواده ات میشه، با این فرق که بودنش هرگز برات عادی نمیشه و همیشه حضورش ذوق و شوق زیادی برات داره.
من این آدم رو پیدا کردم، و دقیقا برام مثل اعضای خانواده ام بود، حالا که همه چیز تموم شده، دنیایی از خاطرات و تصاویر و صداهای عادی دارم، که تک تک شون برام فوق العاده ان. شاید مسخره به نظر برسه، مثلا چیزایی مثل اتوبوس سوار شدن و رفتن به دانشگاه یا خرید سیب زمینی از سر کوچه و کوهی از خاطراتی که همین قدر پیش پا افتاده به نظر میرسن، که حالا که دیگه نیست، به یاد آوردن همه شون درد آور شده. حتی وقتی سرم تو کار خودمه و میبینم یه نفر راجبش حرف میزنه هم ناراحتم می‌کنه. آدمی که یه زمان باعث خوشحالیم بود، حالا هر جزییاتی که بهش مربوطه برام دردناک شده، هر سرنخی که بهش ختم میشه برام نمایانگر جای خالیشه، و دلمو می‌شکنه.

خیلی خوش شانس بودم اگر اونم همون حسی رو بهم داشت که من بهش داشتم، که خب الان می‌دونم که اینطور نبود.
پس جواب این سوال احتمالاً یه «نه» دیگه اس ، من فراموش و جایگزین شدم، حتی قبل از این که همه چیز تموم بشه.

Показано 20 последних публикаций.

4

подписчиков
Статистика канала