سلام وقت بخیر مهربانوی عزیز،وبزرگوار
وقت همه ی دوستان بخیر
لطفا راهنماییم کنید
۴ ماهه با یه دخترده ساله ازدواج کردم همسرم دخترم رو قبول کرده خودش وخانواده اش میگفتند دخترت رو واقعا قبول داره
تو این چهار ماه که اومدیم خونش
رفتارش رو با دخترم رو میبینم ناراحت میشم مثلا اگه همسرم از من یه سئوال بپرسه دخترم جواب بده همسرم با لجن تند وبدی میگه به تو ربطی نداره و...من واقعا ناراحت میشم همش میگه دخترت بی ادبه و...اصلا برخوردش با یه بچه درست نیست خودش رو هم عاقل وبالغ میدونه والا نمیدونم چیکار کنم
واینکه اصلا حرفهاشو بهم نمیزنه بهم دروغ میگه پنهان کاری میکنه منم احساس بدی پیدا میکنم پشیمون میشم از ازدواجم
بخدا حالم بد میشه میگم خدا کجای این زندگیم
همسرم هم جدا شده با دوتا بچه
بچه هاش،با همسر سابقش هست دخترش نامزده وپسرش ۲۳ سال
۷سال از من بزرگتره
یه ذکری بگین بخونم محبت دخترم تو دل همسرم بیوفته باهاش تند نشه و...
واینکه چه سیاستی به کار ببرم من ومحرم حرفهاش بدونه واقعا من اصلا سیاست زنانه بلد نیستم نمیخوام شکست بخورم لطفا راهنماییم کنید واینکه همسرم همش دوست داره بره پیش دوستاش بهم میگه آرامشم رو ازم گرفتید آخه شوهرهای شما هرروز میرن پیش دوستاشون همسرم ۶:۳۰صبح میره ۷:۳۰تا یه ربع به ۸ میاد تو کارخانه کار میکنه خوب،این همه زمان سرکاره من هم تو خونه تنهام
لطفا راهنماییم کنید من چیکار کنم زندگیم شیرین بشه وابسته و دلبسته ی من ودخترم بشه ویکی هم اینکه دخترم شب ها میترسه تنها بخوابه ممنون از راهنماییتون
#درهم_و_زنونه
@zaannonne https://t.me/joinchat/PHfnulz55iKI2N5B